سفر سودی ندارد، من پرستویی گرفتارم
نه با تور و قفس، با تار گیسویی گرفتارم
کسی حرف مرا باور نخواهد کرد اگر روزی
بگویم شیرم و در چنگ آهویی گرفتارم …
سرِمویی کسی هرگز پریشانم نکرد اما
ببین حالا چه آسان با سر مویی گرفتارم !
منم شاهی که ماتش کرده اند و خوب می دانم
قدم بردارم از این خانه هر سویی، گرفتارم
شبیه کشتی بی لنگری بازیچه ی موجم
چنان بدخوابم و هر شب به پهلویی گرفتارم
منی که خون بت های زیادی بر تبر دارم
ببین فرزند، حالا کرده چاقویی گرفتارم !
حسین زحمتکش
آنقدر چادر قشنگت کرده که
بی اختیار
از تمام بـی حجابی ها دلم
بیزار شد
رد شدی غرق حیا از بین بی
دینهاو بعد
شهر بیدینها پر از دلدادهی
دیندارشد
محسن کاویانی
تمثیل غم عشق تو با قلب
ظریفم
یک باغ انار است و یکی
کاسهی چینی
لبخند تو با اخم تو زیباست، که
چون سیب
شیرینی و با ترشی دلخواه
عجینی
علیرضا بدیع
ماه تابان پیش رویت تکه سنگی بیش نیست
وسعت دریا، کنارت تُنگ تَنگی بیش نیست
شهد نابی را که می دانند جاری در بهشت
پیش شیرینی لب هایت شرنگی بیش نیست
شهرت بالابلندانی که جفت فتنه اند
در ترازوی گلندام تو ننگی بیش نیست
این دل اژدر که مدت هاست خون می خورده است
در کشاکش پیش ماه تو پلنگی بیش نیست
سرنوشت این جهان، خود را بیارایی اگر
از برای بار سوم نیز جنگی بیش نیست
وحید_عمرانی