خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

جسارت کن

‏جواب ”دوستت دارم” 

هرچی میخواد باشد، 

مهم این است که جسارت 

داشتی احساست را به زبان آوری



شیری گرفتار اهو

سفر سودی ندارد، من پرستویی گرفتارم

نه با تور و قفس، با تار گیسویی گرفتارم


کسی حرف مرا باور نخواهد کرد اگر روزی

بگویم شیرم و در چنگ آهویی گرفتارم …


سرِمویی کسی هرگز پریشانم نکرد اما

ببین حالا چه آسان با سر مویی گرفتارم !


منم شاهی که ماتش کرده اند و خوب می دانم

قدم بردارم از این خانه هر سویی، گرفتارم


شبیه کشتی بی لنگری بازیچه ی موجم

چنان بدخوابم و هر شب به پهلویی گرفتارم


منی که خون بت های زیادی بر تبر دارم

ببین فرزند، حالا کرده چاقویی گرفتارم !


حسین زحمتکش

معشوق محجبه

آنقدر چادر قشنگت کرده که

بی اختیار

از تمام بـی حجابی ها دلم

بیزار شد


رد شدی غرق حیا از بین بی 

دین‌هاو بعد

شهر بی‌دین‌ها پر از دلداده‌ی

دیندارشد


محسن کاویانی

سیب ترش

تمثیل غم عشق تو با قلب 

ظریفم 

یک باغ انار است و یکی 

کاسه‌ی چینی 


لبخند تو با اخم تو زیباست، که 

چون سیب 

شیرینی و با ترشی دلخواه

 عجینی 


علیرضا بدیع

تو و جنگ سوم جهانی

ماه تابان پیش رویت تکه سنگی بیش نیست

وسعت دریا، کنارت تُنگ تَنگی بیش نیست


 شهد نابی را که می دانند جاری در بهشت

پیش شیرینی لب هایت شرنگی بیش نیست


شهرت بالابلندانی که جفت فتنه اند

در ترازوی گلندام تو ننگی بیش نیست


این دل اژدر که مدت هاست خون می خورده است

در کشاکش پیش ماه تو پلنگی بیش نیست


 سرنوشت این جهان، خود را بیارایی اگر

از برای بار سوم نیز جنگی بیش نیست


وحید_عمرانی

...


گــفـتـی خــیال کــن کـه

                     بـرای تـو مـرده‌ام


ایـن وقـت صبـح در دل مـن 

                    پـس چـه مـیکنی؟

در کار خیر...



برخیز و هِی

مردّدِ بوسیدنم نباش

«در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست»