خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

صیاد نمی‌خواهد مرا



شدم درگیر صیادی که صیدش را نمی‌خواهد

مگر با نقشه‌ای دیگر بیفتم باز در دامش...


#کاوه_احمدزاده


پی نوشت

بازدید دیروز به پونصد شصت بازدید رسید. ممنونم که هستین و میخونید

شیرین‌ترین لیلای دوران

تو را شیرین‌ترین لیلای دوران، دوستت دارم
چنان فرهاد مجنون از دل و جان، دوستت دارم


تو ای سلطان قلبم! با من درویش دردآلود
چه خوش سرکرده‌ای با لقمه‌ای نان، دوستت دارم


انیس روزهای تلخ و شیرین در کنار من
دمی بنشین و این تشویش بنشان دوستت دارم


مرا با آفتاب بودنت دلگرم خواهی کرد
تویی بر این شب شوریده پایان، دوستت دارم


برای لحظه‌های قهر نه، یک لحظه بعد از آن
برای لحظه‌های بوسه‌باران دوستت دارم


در این فصل پر از نیرنگ مثل تو نخواهم یافت
گل روییده در برف زمستان دوستت دارم


کم است این شعر، عشق من فراتر از نوشتن‌هاست
فراوان در فراوان در فراوان دوستت دارم

#حمید_درویشی



پی‌نوشت 

هر زندگی حتما بالا و پایین داره

حتما قهر و آشتی داره

حتی گاهی ممکنه زبونم لال دستی بلند بشه

تو اغلب زندگی ها اینا اتفاق می افته

هرچند این "کثرت وقوع" توجیه این اتفاقات زشت نیست

و باید تلاش کنیم که اینا تو زندگی هر روز کمتر و کمرنگ تر بشه

ولی خاب اتفاق می افته

اما اون چیزی که مهمه

 اینه تو اوج ناراحتی 

زحمات و لطف ها و مهربونی هارو فراموش نکنیم

 فراموش نکنیم که طرف مقابل خودشو وقف ما کرده

این دفعه این شعر مخصوص آقایونه 

حواستون به دل اون موجود لطیف کنارتون باشه

چند بیت شعر بی دلیل 

یه شاخه گل یا هدیه کوچیک بی مناسبت 

از چیزهایی که تو قلب زن معجزه میکنه 

اگر گل و هدیه هزینه داشته باشه

فرستادن چند بیت شعر اما بی همینست

لطفا امتحان کنید

دور ونوس چشم هایش قمر باشی

توی اتاقت... روی تختت... هی دمر باشی

درخاطرات زنده ات هی  غوطه ور باشی


سردرد روی بالشت با تو بخوابد باز

با این همه دنبال نوعی دردسر باشی


یادت بیفتد... نه... نمی افتد... نمی افتد 

یادش بیفتی در خودت دنبال شر باشی


با شعر هایت عشق بازی را بیاموزد 

در خلوتت حالی کنی! -صاحب اثر باشی-


عشق آسمانی باشد و او هم خدا باشد-

در چشم تو، در چشم او جنس بشر باشی

 

یک عمر مریخی بچرخی دور افکارش 

دور ونوس چشمهایش هی قمر باشی


او هی نباشد... هی نباشد... هی نباشد... هی 

تو هی بمانی... هی بمانی... آنقدرباشی 


تا از نگاهش هی بیفتی... هی بیفتی... تا

توی اتاقت، روی تختت، هی دمر باشی


باور کنی یک بار دیگر حرف هایش را 

یک بار دیگر با کمال میل خر باشی

 

برخیزی از تختت، ببرّی خاطراتت را

فکر فرار از فکرها، دنبال در باشی 


سخت است باران هم ببارد، چتر برداری 

پای پیاده، رو به دریا، یک نفر باشی

*

 محسن انشایی

چال لپ یا چاه بلا

لبخند که زد به یاد ماه افتادم
چشمک زد و به روز سیاه افتادم

"لا حول و لا..." براش مى خواندم
که با هول و ولا درون چاه افتادم.


پی‌نوشت

گرفتار چال لب و خال لب بشی الهی 

تو هم گرفتار زبون و ادب و وقارش بشی

جان می ک ن د



بی ما

 چه میکند دلت ؟

که بی تــو 

جان میکند دلــم


#حمید_رها


پی نوشت

جان کنده است دلت تا حالا؟

من از آن تو شوم، تو از آن من


ای فصل غیر منتظر داستان من!
معشوق ناگهانی دور از گمان من

ای مطلع امید من ای چشم روشنت
زیبا ترین ستاره ی هفت آسمان من

ای در فصول مرثیه و سوگ باز هم
شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من

با من بمان و سایه ی مِهر از سرم مگیر
من زنده ام به مهر تو ای مهربان من!

کی می رسد زمان عزیز یگانگی
تا من از آن تو شوم و تو از آن من


#حسین_منزوی



پی‌نوشت 


تجربه کردی؟

که عاشق یه نفری بشی که اصلا فکرشو نمیکردی؟

گاهی اون یه نفر حتی جلو چشمت بوده ها ولی اصلا فکرشو نمیکردی که عاشقش بشی

از اونوقت و از اون روزه که حس میکنی اونی که تا قبل این همیشه جلوی چشمت بوده یه دفعه نیست شده

کمیاب شده

کم پیدا شده

اونی که هر روز جلوی چشمت بودا

اما امان از روزی که به هر ترتیبی اونو از دست بدی

هی فکر اون روزهایی که اون جلوی چشمت بوده و ندیدیش رو میخوری

و خودتو لعنت میکنی که فرصت هارو از دست دادی

فرصت دیدن

فرصت شنیدن 

فرصت محو شدن

فرصت یکی شدن

تجربشو داشتی؟

بیا از حس و حالت اون روز و امروزت بگو