-
نازهای تو بی روسری...
یکشنبه 15 مهر 1403 17:06
کنار گیسوانت رهبری؛سخت َست؛ میفهمی؟ و راضی کردنت به همسری؛سخت ست؛ میفهمی؟ به فکرت بودم و دیدم نمازم را قضا کردم تو باشیو نباشد کافری؛سخت ست؛میفهمی؟ تو با شیرین زبانی تشنهام کردی به لبهایت گذشتن از لبانت سرسری؛سخت ست؛میفهمی؟ مشخص کردن ِ این که تو زیبایی وَ یا آهو میان این دو محشر داوری؛سخت ست؛میفهمی؟ تصور کردنِ...
-
دلتنگی و من
سهشنبه 30 مرداد 1403 17:14
روزی که ذره ذره شود استخوان من باشد هنوز در دلِ تنگم هوای تو... #امیرخسرو_دهلوی پی نوشت دل تنگم، دل تنگه هوای تُ
-
صیاد نمیخواهد مرا
دوشنبه 22 مرداد 1403 13:21
شدم درگیر صیادی که صیدش را نمیخواهد مگر با نقشهای دیگر بیفتم باز در دامش... #کاوه_احمدزاده پی نوشت بازدید دیروز به پونصد شصت بازدید رسید. ممنونم که هستین و میخونید
-
شیرینترین لیلای دوران
پنجشنبه 18 مرداد 1403 19:25
تو را شیرینترین لیلای دوران، دوستت دارم چنان فرهاد مجنون از دل و جان، دوستت دارم تو ای سلطان قلبم! با من درویش دردآلود چه خوش سرکردهای با لقمهای نان، دوستت دارم انیس روزهای تلخ و شیرین در کنار من دمی بنشین و این تشویش بنشان دوستت دارم مرا با آفتاب بودنت دلگرم خواهی کرد تویی بر این شب شوریده پایان، دوستت دارم برای...
-
دور ونوس چشم هایش قمر باشی
چهارشنبه 17 مرداد 1403 11:59
توی اتاقت... روی تختت... هی دمر باشی درخاطرات زنده ات هی غوطه ور باشی سردرد روی بالشت با تو بخوابد باز با این همه دنبال نوعی دردسر باشی یادت بیفتد... نه... نمی افتد... نمی افتد یادش بیفتی در خودت دنبال شر باشی با شعر هایت عشق بازی را بیاموزد در خلوتت حالی کنی! -صاحب اثر باشی- عشق آسمانی باشد و او هم خدا باشد- در چشم...
-
چال لپ یا چاه بلا
سهشنبه 16 مرداد 1403 17:12
لبخند که زد به یاد ماه افتادم چشمک زد و به روز سیاه افتادم "لا حول و لا..." براش مى خواندم که با هول و ولا درون چاه افتادم. پینوشت گرفتار چال لب و خال لب بشی الهی تو هم گرفتار زبون و ادب و وقارش بشی
-
جان می ک ن د
دوشنبه 15 مرداد 1403 16:17
بی ما چه میکند دلت ؟ که بی تــو جان میکند دلــم #حمید_رها پی نوشت جان کنده است دلت تا حالا؟
-
من از آن تو شوم، تو از آن من
یکشنبه 14 مرداد 1403 18:05
ای فصل غیر منتظر داستان من! معشوق ناگهانی دور از گمان من ای مطلع امید من ای چشم روشنت زیبا ترین ستاره ی هفت آسمان من ای در فصول مرثیه و سوگ باز هم شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من با من بمان و سایه ی مِهر از سرم مگیر من زنده ام به مهر تو ای مهربان من! کی می رسد زمان عزیز یگانگی تا من از آن تو شوم و تو از آن من...
-
همیشه لحظه آخر خراب میکردم
چهارشنبه 3 مرداد 1403 18:27
منی که آینهها را جواب میکردم چرا نگاه تو را باز قاب میکردم به اسم تو چقدر شور توی دل میریخت چقدر توی دلم قند آب میکردم برای نقض قسمهای خوردهام دیشب تمام وقت خودم را مجاب میکردم «نرو، برو، نه نرو، بهتر است که نروی... » برای بستن کفشم شتاب میکردم اگر که دست دلم رو شود؟ اگر فهمید؟ و هرچه حدس و گمان را حساب...
-
مرد بودن کار سختی نیست...
سهشنبه 16 آبان 1402 22:38
دوست دارم که بر خلاف دلت، بیشتر شاعرانه فکر کنی سعی کن چند ساعتی امروز، به من و این ترانه فکر کنی مینشینم در آشپزخانه که بیایی و بعد عصرانه هم به فکر من و خودت باشی، هم به اوضاع خانه فکر کنی هر زمان شعر تازه میگویم، اختلال حواس میگیرم تو برای کمک به من کافیست به همین یک نشانه فکر کنی میروم شام را ردیف کنم، تو...
-
باغبان رهایم کن
دوشنبه 15 آبان 1402 10:31
ای کاش رها کند منِ تنها را این آهن زنگخوردۀ رسوا را پیچیده به داس کهنهای پیچک عشق ای کاش که باغبان نبیند ما را ... #بیژن_ارژن
-
بدهکارم
دوشنبه 15 آبان 1402 10:29
به بهار بدهکارم دست کم یک شعر برای هر شکوفه به پنجشنبه بدهکارم دست کم یک شعر برای هر ثانیه به تو بدهکارم دست کم یک جان برای هر لبخند #علی_محمد_مودب
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 آبان 1402 12:57
وقتی تو نیستی … «شادی» کلام نامفهومی ست ! و ”دوستت میدارم” رازی ست که در میان حنجره ام دق میکند و من چگونه بی تو نگیرد دلم ؟ اینجا که ساعت وآیینه و هوا … به تو معتادند.... #حسین_منزوی
-
مثل باران بهار
پنجشنبه 17 تیر 1400 11:15
مثل اولین باران بهار میمانی میچسبی بر دل و جان آدم
-
کاش برگردی
جمعه 27 فروردین 1400 12:29
چندان به سر قبر تو بنشینم و گِریَم شاید که بهار آید و از خاک درآیی ...
-
با غیر تو...
جمعه 27 فروردین 1400 12:19
این من با هیچ تویی غیر خودت ما شدنی نیست
-
ماه من
سهشنبه 24 فروردین 1400 11:55
رمضان است و تو هستی چه کنم با این درد...؟ ماه ِ من یک طرف و ماه ِ خدا یک طـرف است
-
ماه من
سهشنبه 24 فروردین 1400 11:52
یک لحظه تو رفتی به سر بام و بیایی از "دفتر رهبر" خبر آمد ؛ رمضان است
-
به جهنم!!!
پنجشنبه 19 فروردین 1400 14:49
به جهنم که پیر می شوی دیوانه ! چروک ِ زیر چشمانت همانقدر زیباست که چین ِ روی دامنت
-
صیادم
پنجشنبه 19 فروردین 1400 14:47
دوست دارم مرد بودن را اگر بانو تویی دوست دارم صید کردن را اگر آهو تویی
-
بلدم گیس ببافم
پنجشنبه 19 فروردین 1400 14:45
بلدم شعر ببافم ، بلدم ناز کنم بلدی گیس ببافی؟... بلدی باز کنی؟! تو که استاد سخن نام گرفتی امروز بلدی عشق خودت را به من ابراز کنی
-
همیشه دلتنگ
دوشنبه 16 فروردین 1400 20:40
همیشه یکـنفر پشت شلوغیهای خیالت هست که مدام دوستت دارد ... که مدام دلتنگ توست ... و تو، مدام بی خبری ! #لیلا_مقربی
-
من حل شده ام در تُ
پنجشنبه 12 فروردین 1400 15:33
ای وای اگر از سر تو شال بیفتد در روح مسلمانی ام اشکال بیفتد جادوگری و گوشه ی لب های تو خالی ست یک لحظه اگر چشم به آن خال بیفتد لبخند تو یک آلت قتّاله ی محض است کافیست گه بر گونه ی تو چال بیفتد چشمان تو فنجان پر از قهوه ی داغ است تصویر من ای کاش که در فال بیفتد من حل شده ام در تو و "من" بی تو کسی نیست محلول...
-
لالِ لالِ لال
پنجشنبه 12 فروردین 1400 15:30
ای گفتن از تو در شب ممنوعهام خیال آغوش تو برای من انگارهای محال سیب رسیدهای که مرا رانده از بهشت صدبار بهتر است از افتادههای کال پرسیدهای چه میکنی و کیستی؟ مپرس! ای آخرین جواب من از اولین سؤال با دیگران قیاس حلال و حرام کن حرف حرام میشکند حرمت حلال از استکان لب زدهات میخورم، تو را میبوسم از دریچهٔ ممکنترین...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 آذر 1399 17:41
بالاخره یک روز صبح به جای این ساعتِ زنگ دارِ تکراری با بوسه ات بیدارم می شوم دلبرم
-
نبرد تن به تن
یکشنبه 23 آذر 1399 17:17
سر تکان می دهی و می چرخد ماه مغرب ندیده دور تنت لب تکان می دهی و می روید نیشکر از حوالی دهنت ای جنوب لبت خیال انگیز چشمت عاشق تر از شب تبریز از کدامین شمال می آید عطر نارنج روی پیرهنت؟ هرچه دل داشتم به غارت رفت همه عمرم در این تجارت رفت جای تردید نیست / یکسره کن کار را در نبرد تن به تنت... #ناصر_حامدی
-
دلتنگی تو....
پنجشنبه 20 آذر 1399 16:27
من از مرگ نمیترسم فقط پس از مرگم دلتنگیِ تو بارها و بارها مرا خواهد کشت ... #حسنا_میرصنم برای دلتنگی ام سکوت رَساترین سخن است
-
مجنون دست از جنون کشیده؟
چهارشنبه 19 آذر 1399 19:27
با این همه جدایی دنیا ادامه دارد سخت است و تلخ و مبهم اما ادامه دارد مجنون اگرچه چندیست دست از جنون کشیده! لطفا به او بگویید: لیلا ادامه دارد... #نفیسه_سادات_موسوی غلط اس غلط شاید لیلا دست از جنون بردارد اما مجنون نه مجنون بی جنون که مجنون نیست لیلی، کششی از جانب تو نیست که کوشش عاشق بیچاره به جایی نمیرسد
-
با بوسه ات زنده ام کن
چهارشنبه 19 آذر 1399 19:00
کجا بمیرم که با بوسه های تو چشم باز کنم؟ #عباس_معروفی مثل کودکی دوف دوف روی زمین می افتادم و امیدوار که با بوسه ای دوباره زنده شوم حالا هم مرده ام و امیدوار...
-
چه با چشم هایت بر سر این زن نیاوردی
چهارشنبه 19 آذر 1399 18:57
دوباره می وزد امشب نسیم مست شبگردی به یاد آن شب افتادم که می گفتی پر از دردی شبی که من به یادت بغض کردم باز اما تو به یاد آن زنی که من نبودم گریه می کردی امان از حرف این مردم که می گویند: او با تو... نمی دانم! نمی دانم! فقط گفتند: نامردی سرم از درد سنگین است و دائم دردسر دارم چه ها با چشم هایت بر سر این زن نیاوردی به...