خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

نازهای تو بی روسری...


کنار گیسوانت رهبری؛سخت َست؛ می‌فهمی؟
و راضی کردنت به همسری؛سخت ست؛ می‌فهمی؟

به فکرت بودم و دیدم نمازم را قضا کردم
تو باشی‌و نباشد کافری؛سخت ست؛می‌فهمی؟

تو با شیرین زبانی تشنه‌ام کردی به لبهایت
گذشتن از لبانت سرسری؛سخت ست؛می‌فهمی؟

مشخص کردن ِ این که تو زیبایی وَ یا آهو
میان این دو محشر داوری؛سخت ست؛می‌فهمی؟

تصور کردنِ این‌که خدای‌من دو چشم توست
برای مردم پامنبری؛سخت ست؛می‌فهمی؟      

نشستی پیش‌من با موی‌مشکی،شانه‌اش کردی
تحمل کردنِ این دلبری؛سخت ست؛می‌فهمی؟

تو را دیدن به وقت ناز کردن،هر زمان بانو
به جان مادرم بی روسری؛سخت ست؛می‌فهمی؟

بسیجی هستم‌و باید خطابت من کنم،خواهر
تو را دیدن به چشم‌خواهری؛سخت ست؛می‌فهمی؟


پی‌نوشت

عاشق باشی و  توصیف کنی، هرچی بگی بازم انگار حق مطلب ادا نشده

باید عاشق باشی و با وصفش ضربان قلبت تند بشه و گوش هات داغ بشه تا بفهمی چی میگم

امیدوارم تجربه کنی

دلتنگی و من



روزی که ذره ذره شود استخوان من
باشد هنوز در دلِ تنگم هوای تو...

#امیرخسرو_دهلوی


پی نوشت

دل تنگم، دل تنگه هوای تُ

صیاد نمی‌خواهد مرا



شدم درگیر صیادی که صیدش را نمی‌خواهد

مگر با نقشه‌ای دیگر بیفتم باز در دامش...


#کاوه_احمدزاده


پی نوشت

بازدید دیروز به پونصد شصت بازدید رسید. ممنونم که هستین و میخونید

شیرین‌ترین لیلای دوران

تو را شیرین‌ترین لیلای دوران، دوستت دارم
چنان فرهاد مجنون از دل و جان، دوستت دارم


تو ای سلطان قلبم! با من درویش دردآلود
چه خوش سرکرده‌ای با لقمه‌ای نان، دوستت دارم


انیس روزهای تلخ و شیرین در کنار من
دمی بنشین و این تشویش بنشان دوستت دارم


مرا با آفتاب بودنت دلگرم خواهی کرد
تویی بر این شب شوریده پایان، دوستت دارم


برای لحظه‌های قهر نه، یک لحظه بعد از آن
برای لحظه‌های بوسه‌باران دوستت دارم


در این فصل پر از نیرنگ مثل تو نخواهم یافت
گل روییده در برف زمستان دوستت دارم


کم است این شعر، عشق من فراتر از نوشتن‌هاست
فراوان در فراوان در فراوان دوستت دارم

#حمید_درویشی



پی‌نوشت 

هر زندگی حتما بالا و پایین داره

حتما قهر و آشتی داره

حتی گاهی ممکنه زبونم لال دستی بلند بشه

تو اغلب زندگی ها اینا اتفاق می افته

هرچند این "کثرت وقوع" توجیه این اتفاقات زشت نیست

و باید تلاش کنیم که اینا تو زندگی هر روز کمتر و کمرنگ تر بشه

ولی خاب اتفاق می افته

اما اون چیزی که مهمه

 اینه تو اوج ناراحتی 

زحمات و لطف ها و مهربونی هارو فراموش نکنیم

 فراموش نکنیم که طرف مقابل خودشو وقف ما کرده

این دفعه این شعر مخصوص آقایونه 

حواستون به دل اون موجود لطیف کنارتون باشه

چند بیت شعر بی دلیل 

یه شاخه گل یا هدیه کوچیک بی مناسبت 

از چیزهایی که تو قلب زن معجزه میکنه 

اگر گل و هدیه هزینه داشته باشه

فرستادن چند بیت شعر اما بی همینست

لطفا امتحان کنید

جان می ک ن د



بی ما

 چه میکند دلت ؟

که بی تــو 

جان میکند دلــم


#حمید_رها


پی نوشت

جان کنده است دلت تا حالا؟

من از آن تو شوم، تو از آن من


ای فصل غیر منتظر داستان من!
معشوق ناگهانی دور از گمان من

ای مطلع امید من ای چشم روشنت
زیبا ترین ستاره ی هفت آسمان من

ای در فصول مرثیه و سوگ باز هم
شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من

با من بمان و سایه ی مِهر از سرم مگیر
من زنده ام به مهر تو ای مهربان من!

کی می رسد زمان عزیز یگانگی
تا من از آن تو شوم و تو از آن من


#حسین_منزوی



پی‌نوشت 


تجربه کردی؟

که عاشق یه نفری بشی که اصلا فکرشو نمیکردی؟

گاهی اون یه نفر حتی جلو چشمت بوده ها ولی اصلا فکرشو نمیکردی که عاشقش بشی

از اونوقت و از اون روزه که حس میکنی اونی که تا قبل این همیشه جلوی چشمت بوده یه دفعه نیست شده

کمیاب شده

کم پیدا شده

اونی که هر روز جلوی چشمت بودا

اما امان از روزی که به هر ترتیبی اونو از دست بدی

هی فکر اون روزهایی که اون جلوی چشمت بوده و ندیدیش رو میخوری

و خودتو لعنت میکنی که فرصت هارو از دست دادی

فرصت دیدن

فرصت شنیدن 

فرصت محو شدن

فرصت یکی شدن

تجربشو داشتی؟

بیا از حس و حالت اون روز و امروزت بگو

همیشه لحظه آخر خراب میکردم

منی که آینه‌ها را جواب می‌کردم
چرا نگاه تو را باز قاب می‌کردم


به اسم تو چقدر شور توی دل می‌ریخت
چقدر توی دلم قند آب می‌کردم


برای نقض قسم‌های خورده‌ام دیشب
تمام وقت خودم را مجاب می‌کردم


«نرو، برو، نه نرو، بهتر است که نروی... »
برای بستن کفشم شتاب می‌کردم


اگر که دست دلم رو شود؟ اگر فهمید؟
و هرچه حدس و گمان را حساب می‌کردم


سلام! روز قشنگی‌ست! من... شما را... دوس...
همیشه لحظۀ آخر خراب می‌کردم

محمدرضا وحیدزاده