این هم یک خیانت دیگر نظ تو چیست؟
:مرد میانسالی که بهخاطر سوءظن شدید، وکیل دادگستری را بهقتل رسانده و جسدش را به آتش کشیده بود پس از محاکمه با اکثریت آرای قضات دادگاه کیفری استان البرز به قصاص، 15 سال زندان و 74 ضربه شلاق محکوم شد.
رسیدگی به این پرونده زمانی آغاز شد که مأموران پلیس 110 از کشف جسد سوخته در بیابانهای اطراف هشتگرد با خبر شدند. مرد کشاورز که جسد را پیدا کرده بود به پلیس گفت: «صبح زود که برای آبیاری مزرعهام به اینجا آمدم، ناگهان چشمم به خودروی گران قیمتی افتاد که کنار جاده رها شده بود. هرچه در اطراف جستوجو کردم، کسی را ندیدم. اما کمی جلوتر با شعلههای آتش روبهرو شدم وقتی به آنجا رفتم جسد مردی را دیدم که در آتش میسوخت.
مأموران پس از انتقال جسد به پزشکی قانونی، به بررسی هویت مالک خودرو پرداخته و نشانی خانهاش در شرق تهران را بهدست آوردند. بدینترتیب مشخص شد مالک خودرو، مرد 50سالهای بهنام «سامان» است. او وکیل دادگستری بود که دو روز قبل بهطور مرموزی ناپدید شده بود. این در حالی بود که پدر و مادر «سامان» با طرح شکایت در دادسرای جنایی تهران از گم شدن مرموز پسرشان خبر داده بودند. بنابراین پس از شناسایی هویت قربانی پرونده برای رسیدگی در اختیار بازپرس جنایی کرج قرار گرفت.از سوی دیگر پزشکی قانونی پس از معاینه جسد اعلام کرد بهعلت سوختگی شدید، تعیین علت مرگ امکانپذیر نیست. بنابراین کارآگاهان بهبررسی مکالمات تلفن همراه و تحقیق از خانواده قربانی جنایت پرداختند تا اینکه کارآگاهان پس از بررسی دقیق متوجه ارتباط تلفنی قربانی با یکی از بستگانش شدند. آنها همچنین دریافتند این زن بهدلیل اختلاف خانوادگی، جدا ازهمسرش و در خانه پدرش زندگی میکند. بدینترتیب زن جوان احضار و تحت بازجویی قرار گرفت. وی گفت: مقتول به من توجه خاصی داشت و برایم هدیه و طلا میخرید. تا اینکه شوهرم متوجه شد و شکایت کرد. هرچند پیگیر شکایتش نشد اما مدام «سامان» را تهدید میکرد و دست بردار هم نبود. تا اینکه با قهر بهخانه پدرم رفتم تا تکلیفم روشن شود. پس از کشف این سرنخ، پلیس همسر این زن را در خانهاش دستگیر کرد. در بازرسی از خانه متهم، یک کیف دستی حاوی مدارک خودرو و کارت شناسایی مقتول کشف شد و وی به اتهام قتل به اداره آگاهی کرج انتقال یافت.
«سعید» در حالی که بشدت آشفته و سردرگم بود، در تشریح جزئیات ماجرا با افسوس گفت: 18 سال زندگی مشترکمان با «محبوبه» بدون دردسرگذشت. تا اینکه متوجه تماسهای پنهانی او شدم. وقتی پرینت مکالمات و پیامهایش به دستم رسید، پی به رابطه شیطانی او با یکی از بستگانش بردم. آن مرد وکیل دادگستری و متأهل بود اما همسرش بهدلیل اختلافهای خانوادگی به شهرشان رفته بود و «سامان» تنها زندگی میکرد. بعد از افشای این رابطه سیاه پرینت پیامهای تلفنی همسرم را پیوست نموده و در دادسرای کرج از همسرم شکایت کردم. در متن پیامها، به رابطه غیر اخلاقی آنها و خرید طلا برای همسرم اشاره شده بود.
با این حال به دلیل اینکه خونم به جوش آمده بود دوام نیاوردم و با مردی که خانواده و خوشبختیام را تباه کرده بود، تماس گرفتم. حتی به سراغ پدر و مادرش رفتم و موضوع را با آنها هم در میان گذاشتم که فایدهای نداشت. به همین خاطر با «سامان» قرار گذاشتم حضوری صحبت کنیم. بنابراین در جلسهای با حضور او و همسرم اتمام حجت کردم که همسرم یا به زندگی برگردد یا اینکه طلاق بگیرد و دنبال خواستهاش برود. اما آنها نه تنها به حرفهایم توجهی نکردند بلکه همسرم به حالت قهر، خانه را ترک کرد و به خانه پدرش رفت. بعد برایم خبر آوردند آنها همچنان با هم ارتباط دارند. در حالی که آشفته و سردرگم بودم با سامان به بهانهای قرار گذاشتم و سوار ماشینش شدم. در بین راه بحثمان بالا گرفت. او ادعا میکرد همسرم دست بردار نیست و من عصبانی بودم. او در حال رانندگی بود که با هم درگیر شدیم. او بیحال شده بود که پشت فرمان نشستم و به خانهام آمدیم. دقایقی بعد به ارتباط با همسرم اقرار کرد و من دهانش را با چسب بستم. نمیخواستم حرفی بشنوم چرا که دنیا برایم تیره و تار شده بود. او را داخل خودرو حبس کردم و چادر روی ماشین کشیدم. به خانه برگشتم و با همسرم تماس گرفتم اما جواب نداد. حدود یک ساعت منتظر تماس همسرم ماندم اما خبری نشد. به سراغ سامان رفتم که رنگ چهرهاش کبود شده و نفس نمیکشید. در تاریکی شب و در حالی که درمانده بودم به طرف بیابانهای هشتگرد حرکت کردم. در جایی خلوت توقف کردم و جسد را رها کردم. اما ترسیدم شناسایی شود که او را سوزاندم و...
پس از اعترافهای متهم و بازسازی صحنه جنایت، قرار مجرمیت وی در دادسرای کرج صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه اول دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.هیأت قضایی دادگاه پس از محاکمه عامل جنایت، به اتفاق آرا وی را به اتهام جنایت بر میت و آدمربایی مجرم دانست و او را به 15 درصد دیه کامل، 74 ضربه شلاق و 15 سال زندان محکوم کردند. اما در خصوص مباشرت در قتل عمد، قاضی «هدایت رنجبر» - رئیس دادگاه- و قاضی «علی یزدانپور» حکم به قصاص نفس- اعدام- متهم صادر کردند.
این در حالی است که قاضی «ایرج خنکدار- اعلام کرد متهم با اعتقاد بر مهدور الدم بودن مقتول، وی را به قتل رسانده است پس تنها باید از جنبه عمومی جرم مجازات شود و مستحق اعدام نیست.بهگزارش خبرنگار ما، این پرونده برای رسیدگی نهایی و تعیین سرنوشت عامل قتل، در اختیار قضات دیوان عالی کشور قرار خواهد گرفت تا آنها حکم قطعی را صادر کنند.
مرد جوانی روز گذشته توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به محل وقوع جنایت هدایت شد تا در حضور قاضی ویژه قتل عمد، چگونگی قتل همسرش را تشریح کند.
او پس از تفهیم اتهام توسط قاضی «سید جواد حسینی» مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد و در حالی که مدعی بود همسرش به او خیانت کرده است لب به اعتراف گشود و گفت: از مدتی قبل با زن جوانی در شهرک طرق آشنا شده بودم و با او ارتباط داشتم اما روزی همسر آن زن متوجه ماجرا شد و بدین ترتیب من توسط نیروهای انتظامی دستگیر و به حکم قاضی روانه زندان شدم.
حدود 2 ماه در زندان بودم و خرداد گذشته با سپردن وثیقه آزاد شدم تا در دادگاه محاکمه شوم. متهم این پرونده جنایی ادامه داد: من با خودروی نیسان کار می کردم و یک خودروی سواری سمند هم برای همسرم خریده بودم تا با آن فرزندانم را به مدرسه ببرد ولی او با خودرو مسافرکشی می کرد و همین موضوع مرا آزار می داد. حتی شبی خیلی دیر به خانه آمد و در پاسخ به اعتراض من گفت: مسافری را به شهرستان قاین بردم که دیر شد. همین موضوع به اختلافات خانوادگی بین ما منجر شد تا این که پس از آزادی از زندان نسبت به همسرم سوءظن پیدا کردم. او در شبکه اجتماعی تلگرام با مرد غریبه ای آشنا شده بود و مدام برایش پیامک های عاشقانه و تصاویر زننده ارسال می شد. اختلافات خانوادگی ما به خاطر این موضوع شدت گرفت تا این که عصر روز حادثه (95.4.15) با همسرم که منزل پدرش بود تماس گرفتم و عنوان کردم که می خواهم برای گرفتن برخی از مدارک مانند گواهینامه ام به خانه پدرش بروم! اما وقتی به نزدیکی منزل پدر همسرم رسیدم ناگهان همسرم را داخل یک خودروی مشکی گرانقیمت دیدم که مرد غریبه ای نیز در کنارش بود .
با سرعت به طرف آن ها رفتم و همسرم را از خودرو بیرون کشیدم اما آن مرد غریبه از محل فرار کرد. قصد داشتم همسرم را به کلانتری سیدی تحویل بدهم اما او نمی آمد تا این که او را سوار خودرو نیسان کردم و به طرف جاده قدیم نیشابور به راه افتادم. در بین راه مشاجره ما در حالی بالا گرفته بود که گوشی تلفن همسرم مدام زنگ می خورد و من او را مجبور کردم تا به تماس گیرنده پاسخ بدهد. گوشی او را روی آیفون گذاشتم و وقتی فهمیدم با تماس گیرنده ارتباط دارد، خودرو وانت را متوقف کردم و او را از داخل خودرو به حاشیه جاده انداختم. روسری را دور گردنش پیچاندم و محکم فشار دادم. وقتی جان سپرد، جسدش را با وانت به سمت کوه های طرق بردم.
هوا تاریک بود و من نمی توانستم جسد را دفن کنم این بود که جسد او را بالای کوه رها کردم و روز بعد مقداری خاک کشاورزی داخل وانت ریختم و جسد را در کوه دفن کردم.
پس از اعترافات صریح متهم در بازسازی صحنه قتل و تشریح چگونگی وقوع جنایت، قاضی حسینی دستور بازداشت موقت وی را صادر کرد و بدین ترتیب این مرد 32 ساله روانه زندان شد تا این پرونده جنایی دیگر مراحل قانونی خود را طی کند.
این گزارش حاکی است: در آغاز بازسازی صحنه قتل نیز کارآگاه حقانی فر (افسر پرونده) به تشریح جزئیاتی از محتویات پرونده و چگونگی دستگیری متهم پرداخت و گفت: دوم مرداد گذشته، چوپانی که در حال چراندن گوسفندانش بود همزمان با پارس های نامتعارف سگ گله، متوجه جسدی در کوه های طرق شد که بخشی از آن توسط حیوانات وحشی خورده شده بود. با گزارش این حادثه به پلیس و حضور قاضی ویژه قتل عمد در محل کشف جسد، تحقیقات در این باره آغاز و پس از شناسایی هویت مقتوله مشخص شد که وی با همسرش اختلافات خانوادگی داشته است. این در حالی بود که همسر وی متواری شده بود. وی افزود: با صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی «حسینی» و پس از چند روز تلاش، مرد 32 ساله در حالی که داخل خودرو خواب بود توسط نیروهای انتظامی دستگیر شد و به قتل همسرش با انگیزه «خیانت» اعتراف کرد
ساعت 2:55 بامداد 16 تیر سال جاری خبر آتشسوزی یک خودروی سمند در کمربندی دوم تهران به سامانه 125 اعلام شد. دقایقی بعد تیمی از مأموران آتشنشانی در محل اعلام خبر حاضر شدند و پس از اتفای حریق خودرو با جسد فردی که بر روی صندلی شاگرد قرار داشت، مواجه شدند.
با کشف جسد سوخته مراتب این اتفاق به مأموران انتظامی و رئیس شعبه 103 دادگاه عمومی و انقلاب کهریزک اعلام شد، همچنین کارشناسان پزشکی قانونی در بررسی اولیه جسد اعلام کردند متوفی قبل از سوختن بر اثر اصابت ضربات چاقو به قتل رسیده است.
پس از شروع تحقیقات درباره شناسایی هویت مقتول، کارآگاهان با استعلام پلاک خودرو موفق به شناسایی راننده آن به نام پژمان شدند که برادر پژمان پس از حضور در اداره آگاهی و مشاهده جسد سوخته شده از طریق گردنبند مقتول اعلام کرد جسد متعلق به برادرش پژمان است.
برادر پژمان در اظهاراتش اعلام کرد که پژمان در تهرانپارس زندگی میکرده و متأهل و صاحب دو فرزند بوده است، پس از این کارآگاهان سراغ الهام همسر پژمان رفتند و در حین تحقیقات متوجه اختلاف بین وی و مقتول شدند همچنین کارآگاهان در پرینت مکالمات الهام متوجه ارتباطات وی با پسرخالهاش ناصر شدند.
با کشف این سرنخها کارآگاهان سراغ ناصر نیز رفتند اما ناصر اظهارات متناقضی از خود مطرح کرد و به همین دلیل الهام و ناصر 26 تیر سال جاری با دستور مقام قضایی دادگاه کهریزک بازداشت شدند.
الهام پس از بازداشت به رابطه پنهانی و عاطفی با ناصر اعتراف کرد اما منکر قتل همسرش شد، وی در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: ناصر چند بار از من خواسته بود با او ازدواج کنم اما من به او میگفتم همسر و فرزند دارم و این ازدواج عملاً امکانپذیر نیست، ناصر چند بار گفته بود که باید مانع ازدواجمان را از راه بردارد و حتی یک بار نیز پیشنهاد داد که پژمان را با سم به قتل برسانیم که با او مخالفت کردم و به هیچ عنوان اطلاع ندارم که آیا او همسرم را کشته است یا خیر.
سرانجام ناصر که تمامی شواهد و قراین علیه او وجود داشت به قتل پژمان اعتراف کرد و درباره جزئیات قتل به کارآگاهان گفت: یک روز قبل از قتل متوجه درگیری بین پژمان و الهام شدم، الهام جریان درگیری با شوهرش را به من اطلاع داد، من نیز با توجه به رابطه کاری که با پژمان داشتم و با هم در کار خرید و فروش خودرو بودیم، شب وقوع قتل، خودرویی را به مقابل منزل پژمان بردم، قرار بود خودرو را به پژمان تحویل دهم اما چون دیر وقت بود به پژمان گفتم مرا به منزلم برساند که پژمان نیز درخواستم را پذیرفت.
وی ادامه داد: در طول مسیر از پژمان خواستم که به خیابان اتحاد در شرق تهران برود، زمانی که آنجا رسیدیم در فرصتی مناسب چاقویی را که همراه داشتم از زیر لباسم خارج کردم و به شکم مقتول زدم، بعد قتل نیز به این فکر افتادم که جسد پژمان را معدوم کنم، در نهایت جسد پژمان را با خودرو به سمت بیایانهای ورامین بردم و با توجه به آثار انگشتی که از من در خودرو بود، تصمیم گرفتم ماشین را آتش بزنم، سرانجام با بنزین ماشین و جسد را سوزاندم و با پای پیاده به جاده برگشتم.
مدتی قبل صحنه وقوع قتل بازسازی شد و با توجه به اینکه وقوع قتل در حوزه تهران انجام شده بود، پرونده این قتل به شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران ارسال شد، همچنین ناصر نیز به دادسرای امور جنایی تهران انتقال یافت و ناصر به سؤالات سجاد منافی آذر؛ بازپرس امور جنایی تهران پاسخ داد و پس از انجام بازپرسی راهی زندان شد.