خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

شیرین‌ترین لیلای دوران

تو را شیرین‌ترین لیلای دوران، دوستت دارم
چنان فرهاد مجنون از دل و جان، دوستت دارم


تو ای سلطان قلبم! با من درویش دردآلود
چه خوش سرکرده‌ای با لقمه‌ای نان، دوستت دارم


انیس روزهای تلخ و شیرین در کنار من
دمی بنشین و این تشویش بنشان دوستت دارم


مرا با آفتاب بودنت دلگرم خواهی کرد
تویی بر این شب شوریده پایان، دوستت دارم


برای لحظه‌های قهر نه، یک لحظه بعد از آن
برای لحظه‌های بوسه‌باران دوستت دارم


در این فصل پر از نیرنگ مثل تو نخواهم یافت
گل روییده در برف زمستان دوستت دارم


کم است این شعر، عشق من فراتر از نوشتن‌هاست
فراوان در فراوان در فراوان دوستت دارم

#حمید_درویشی



پی‌نوشت 

هر زندگی حتما بالا و پایین داره

حتما قهر و آشتی داره

حتی گاهی ممکنه زبونم لال دستی بلند بشه

تو اغلب زندگی ها اینا اتفاق می افته

هرچند این "کثرت وقوع" توجیه این اتفاقات زشت نیست

و باید تلاش کنیم که اینا تو زندگی هر روز کمتر و کمرنگ تر بشه

ولی خاب اتفاق می افته

اما اون چیزی که مهمه

 اینه تو اوج ناراحتی 

زحمات و لطف ها و مهربونی هارو فراموش نکنیم

 فراموش نکنیم که طرف مقابل خودشو وقف ما کرده

این دفعه این شعر مخصوص آقایونه 

حواستون به دل اون موجود لطیف کنارتون باشه

چند بیت شعر بی دلیل 

یه شاخه گل یا هدیه کوچیک بی مناسبت 

از چیزهایی که تو قلب زن معجزه میکنه 

اگر گل و هدیه هزینه داشته باشه

فرستادن چند بیت شعر اما بی همینست

لطفا امتحان کنید

شوهر تنها عامل خیانت نیست

اگر از اغلب زنان خیانت کار علت خیانتشان را بپرسی تنها انگشت اتهام به سوی یک نفر دراز می کنند :

شوهرشان

گاهی بی تفاوتی او، گاهی ظلم او، گاهی خیانت او و گاهی کج خلقی اش و...

و خود را از همه اشکالات بری می دانند

اما حضور یک زن خیانت کار در خانه بهترین مرد موجود این نظریه را رد می کند

یعنی حضور جعده خیانت کار که به امید ازدواج با یزید شوهر معصوم خود را به شهادت رساند

همیشه شوهر گناهکار نیست

در بسیاری از مواقع این هوس گناه آلود است که باعث گناه است

و همین داستان در مورد مردان نیز صادق است

پناه می برم از شیطان و نفس سزکشم به خدا

خدایا تو تنها پناهی منی


خیانت۴

این هم یک خیانت دیگر نظ تو چیست؟



:مرد میانسالی که به‌خاطر سوءظن شدید، وکیل دادگستری را به‌قتل رسانده و جسدش را به آتش کشیده بود پس از محاکمه با اکثریت آرای قضات دادگاه کیفری استان البرز به قصاص، 15 سال زندان و 74 ضربه شلاق محکوم شد.

رسیدگی به این پرونده زمانی آغاز شد که مأموران پلیس 110 از کشف جسد سوخته در بیابان‌های اطراف هشتگرد با خبر شدند. مرد کشاورز که جسد را پیدا کرده بود به پلیس گفت: «صبح زود که برای آبیاری مزرعه‌ام به اینجا آمدم، ناگهان چشمم به خودروی گران قیمتی افتاد که کنار جاده رها شده بود. هرچه در اطراف جست‌وجو کردم، کسی را ندیدم. اما کمی جلوتر با شعله‌های آتش روبه‌رو شدم وقتی به آنجا رفتم جسد مردی را دیدم که در آتش می‌سوخت.
مأموران پس از انتقال جسد به پزشکی قانونی، به بررسی هویت مالک خودرو پرداخته و نشانی خانه‌اش در شرق تهران را به‌دست آوردند. بدین‌ترتیب مشخص شد مالک خودرو، مرد 50‌ساله‌ای به‌نام «سامان» است. او وکیل دادگستری بود که دو روز قبل به‌طور مرموزی ناپدید شده بود. این در حالی بود که پدر و مادر «سامان» با طرح شکایت در دادسرای جنایی تهران از گم شدن مرموز پسرشان خبر داده بودند. بنابراین پس از شناسایی هویت قربانی پرونده برای رسیدگی در اختیار بازپرس جنایی کرج قرار گرفت.از سوی دیگر پزشکی قانونی پس از معاینه جسد اعلام کرد به‌علت سوختگی شدید، تعیین علت مرگ امکان‌پذیر نیست. بنابراین کارآگاهان به‌بررسی مکالمات تلفن همراه و تحقیق از خانواده قربانی جنایت پرداختند تا اینکه کارآگاهان پس از بررسی دقیق متوجه ارتباط تلفنی قربانی با یکی از بستگانش شدند. آنها همچنین دریافتند این زن به‌دلیل اختلاف خانوادگی، جدا ازهمسرش و در خانه پدرش زندگی می‌کند. بدین‌ترتیب زن جوان احضار و تحت بازجویی قرار گرفت. وی گفت: مقتول به من توجه خاصی داشت و برایم هدیه و طلا می‌خرید. تا اینکه شوهرم متوجه شد و شکایت کرد. هرچند پیگیر شکایتش نشد اما مدام «سامان» را تهدید می‌کرد و دست بردار هم نبود. تا اینکه با قهر به‌خانه پدرم رفتم تا تکلیفم روشن شود. پس از کشف این سرنخ، پلیس همسر این زن را در خانه‌اش دستگیر کرد. در بازرسی از خانه متهم، یک کیف دستی حاوی مدارک خودرو و کارت شناسایی مقتول کشف شد و وی به اتهام قتل به اداره آگاهی کرج انتقال یافت.
«سعید» در حالی که بشدت آشفته و سردرگم بود، در تشریح جزئیات ماجرا با افسوس گفت: 18 سال زندگی مشترک‌مان با «محبوبه» بدون دردسرگذشت. تا اینکه متوجه تماس‌های پنهانی او شدم. وقتی پرینت مکالمات و پیام‌هایش به دستم رسید، پی به رابطه شیطانی او با یکی از بستگانش بردم. آن مرد وکیل دادگستری و متأهل بود اما همسرش به‌دلیل اختلاف‌های خانوادگی به شهرشان رفته بود و «سامان» تنها زندگی می‌کرد. بعد از افشای این رابطه سیاه پرینت پیام‌های تلفنی همسرم را پیوست نموده و در دادسرای کرج از همسرم شکایت کردم. در متن پیام‌ها، به رابطه غیر اخلاقی آنها و خرید طلا برای همسرم اشاره شده بود.
 با این حال به دلیل اینکه خونم به جوش آمده بود دوام نیاوردم و با مردی که خانواده و خوشبختی‌ام را تباه کرده بود، تماس گرفتم. حتی به سراغ پدر و مادرش رفتم و موضوع را با آنها هم در میان گذاشتم که فایده‌ای نداشت. به همین خاطر با «سامان» قرار گذاشتم حضوری صحبت کنیم. بنابراین در جلسه‌ای با حضور او و همسرم اتمام حجت کردم که همسرم یا به زندگی برگردد یا اینکه طلاق بگیرد و دنبال خواسته‌اش برود. اما آنها نه تنها به حرف‌هایم توجهی نکردند بلکه همسرم به حالت قهر، خانه را ترک کرد و به خانه پدرش رفت. بعد برایم خبر آوردند آنها همچنان با هم ارتباط دارند. در حالی که آشفته و سردرگم بودم با سامان به بهانه‌ای قرار گذاشتم و سوار ماشینش شدم. در بین راه بحث‌مان بالا گرفت. او ادعا می‌کرد همسرم دست بردار نیست و من عصبانی بودم. او در حال رانندگی بود که با هم درگیر شدیم. او بی‌حال شده بود که پشت فرمان نشستم و به خانه‌ام آمدیم. دقایقی بعد به ارتباط با همسرم اقرار کرد و من دهانش را با چسب بستم. نمی‌خواستم حرفی بشنوم چرا که دنیا برایم تیره و تار شده بود. او را داخل خودرو حبس کردم و چادر روی ماشین کشیدم. به خانه برگشتم و با همسرم تماس گرفتم اما جواب نداد. حدود یک ساعت منتظر تماس همسرم ماندم اما خبری نشد. به سراغ سامان رفتم که رنگ چهره‌اش کبود شده و نفس نمی‌کشید. در تاریکی شب و در حالی که درمانده بودم به طرف بیابان‌های هشتگرد حرکت کردم. در جایی خلوت توقف کردم و جسد را رها کردم. اما ترسیدم شناسایی شود که او را سوزاندم و...

پس از اعتراف‌های متهم و بازسازی صحنه جنایت، قرار مجرمیت وی در دادسرای کرج صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه اول دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.هیأت قضایی دادگاه پس از محاکمه عامل جنایت، به اتفاق آرا وی را به اتهام جنایت بر میت و آدم‌ربایی مجرم دانست و او را به 15 درصد دیه کامل، 74 ضربه شلاق و 15 سال زندان محکوم کردند. اما در خصوص مباشرت در قتل عمد، قاضی «هدایت رنجبر» - رئیس دادگاه- و قاضی «علی یزدان‌پور» حکم به قصاص نفس- اعدام- متهم صادر کردند.

این در حالی است که قاضی «ایرج خنکدار- اعلام کرد متهم با اعتقاد بر مهدور الدم بودن مقتول، وی را به قتل رسانده است پس تنها باید از جنبه عمومی جرم مجازات شود و مستحق اعدام نیست.به‌گزارش خبرنگار ما، این پرونده برای رسیدگی نهایی و تعیین سرنوشت عامل قتل، در اختیار قضات دیوان عالی کشور قرار خواهد گرفت تا آنها حکم قطعی را صادر کنند.