ای وای اگر از سر تو شال بیفتد
در روح مسلمانی ام اشکال بیفتد
جادوگری و گوشه ی لب های تو خالی ست
یک لحظه اگر چشم به آن خال بیفتد
لبخند تو یک آلت قتّاله ی محض است
کافیست گه بر گونه ی تو چال بیفتد
چشمان تو فنجان پر از قهوه ی داغ است
تصویر من ای کاش که در فال بیفتد
من حل شده ام در تو و "من" بی تو کسی نیست
محلول اگر داخل حلّال بیفتد
باید برسد میوه و شیرین بشود ، بعد
حیف است اگر میوه ی دل کال بیفتد