ای فصل غیر منتظر داستان من!
معشوق ناگهانی دور از گمان من
ای مطلع امید من ای چشم روشنت
زیبا ترین ستاره ی هفت آسمان من
ای در فصول مرثیه و سوگ باز هم
شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من
با من بمان و سایه ی مِهر از سرم مگیر
من زنده ام به مهر تو ای مهربان من!
کی می رسد زمان عزیز یگانگی
تا من از آن تو شوم و تو از آن من
#حسین_منزوی
پینوشت
تجربه کردی؟
که عاشق یه نفری بشی که اصلا فکرشو نمیکردی؟
گاهی اون یه نفر حتی جلو چشمت بوده ها ولی اصلا فکرشو نمیکردی که عاشقش بشی
از اونوقت و از اون روزه که حس میکنی اونی که تا قبل این همیشه جلوی چشمت بوده یه دفعه نیست شده
کمیاب شده
کم پیدا شده
اونی که هر روز جلوی چشمت بودا
اما امان از روزی که به هر ترتیبی اونو از دست بدی
هی فکر اون روزهایی که اون جلوی چشمت بوده و ندیدیش رو میخوری
و خودتو لعنت میکنی که فرصت هارو از دست دادی
فرصت دیدن
فرصت شنیدن
فرصت محو شدن
فرصت یکی شدن
تجربشو داشتی؟
بیا از حس و حالت اون روز و امروزت بگو
منی که آینهها را جواب میکردم
چرا نگاه تو را باز قاب میکردم
دوست دارم که بر خلاف دلت، بیشتر شاعرانه فکر کنی
سعی کن چند ساعتی امروز، به من و این ترانه فکر کنی
ای کاش رها کند منِ تنها را
این آهن زنگخوردۀ رسوا را
پیچیده به داس کهنهای پیچک عشق
ای کاش که باغبان نبیند ما را ...
#بیژن_ارژن
به بهار بدهکارم
دست کم یک شعر برای هر شکوفه
به پنجشنبه بدهکارم
دست کم یک شعر برای هر ثانیه
به تو بدهکارم
دست کم یک جان برای هر لبخند
#علی_محمد_مودب
وقتی تو نیستی …
«شادی» کلام نامفهومی ست !
و ”دوستت میدارم” رازی ست
که در میان حنجره ام دق میکند
و من چگونه بی تو نگیرد دلم ؟
اینجا که ساعت وآیینه و هوا …
به تو معتادند....
#حسین_منزوی