خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

صلح به از جنگ

اجازه هست بگویم: سلام ! حال شما ؟
که باز وصل شود سیم اتصال شما ؟

اجازه هست بگویم که باز دخترکی
نشسته بین ورق های آس فال شما ؟

سلام خوب ترین اتفاق ناممکن
که آتشم زده دریاچه ی خیال شما !

ببخش حضرت آقا ! ولی فقط یک بار
بگو نبودن من در دل زلال شما ،

به درد خورد ؟ دوای جنونتان شده است ؟
رسیده شد رطب اشتیاق کال شما ؟

زیاده عرض ندارم ؛ خدا نگه دارت ؛
و بهترین نفس عاشقانه مال شما !

غزل کریمی