ای قافیهپردازِ دلآرایِ جنوبی!
موهای تو همرنگ به خرمای جنوبی
هر ارمنیِ ماهرخی ساکن جلفاست*
امّا تو خودت یکتنه جلفای جنوبی!
«میخواست مرا مرگ دهد آنکه نهادهست
بر خوان لبان تو مربّای جنوبی»
خورشید به شوق تو بتابیده به اهواز
آری تو همان عامل گرمای جنوبی
چشمان تو حاکم، دو لبت مجری احکام
حکمی بده ای مرجع فتوای جنوبی
هرکس که کند سجده به محراب تو مردهست
بانو تو مگر مسجد الاقصای جنوبی؟
چندیست کمین کرده به دریای دو چشمت
تا صید کنم ماهی حلوای جنوبی
آن چادر مشکی و بلندت خودِ یلداست
ای دختر پائیز ! تو یلدای جنوبی