خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

اعتیاد من به آن چشم خمارت...

قهوه ی چشم تو مستم میکند هر روز و شب 

خنده ات باده پرستم می کند هر روز و شب

اعتیاد من به آن چشم خمارت این چنین
بر ضریحت پای بستم می کند هر روز و شب

مثل سرمای زمستان پیش عطر نوبهار
بوی مویت ورشکستم می کند هر روز و شب

موج سنگین نگاه پر غرور و نافذت
کشتی در گل نشستم می کند هر روز و شب

فکر آن پیمان شیرین که ببستم با دلت
یاد آن عهد الستم می کند هر روز و شب

شقایق_قضایی

عاشقانه

چقدر خواب ببینم که مال من شده ای؟
و شاه بیت غزل های لال من شده ای؟

چقدر خواب ببینم که بعد آن همه بغض
جواب حسرت این چند سال من شده ای؟

چقدر حافظ یلدا نشین ورق بخورد؟
تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای

چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم؟
خدا نکرده مگر بی خیال من شده ای؟

هنوز نذر شب جمعه های من این است
که اتفاق بیفتد حلال من شده ای

که اتفاق بیفتد کنار تو هستم
برای وسعت پرواز بال من شده ای

میان بغض و تبسم میان وحشت و عشق
تو شاعرانه ترین احتمال من شده ای

مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست
چقدر خواب قشنگیست مال من شده ای

عاشقانه

من روزگار غربتم را دوست دارم
این حس و حال و حالتم را دوست دارم

یک عکس کوچک توى جیبِ کیفِ پولم
تنها ترین هم صحبتم را دوست دارم

بر عکس آدم هاى دل بسته به دنیا
هر تیک و تاکِ ساعتم را دوست دارم

امشب دوباره خاطرت مهمان من بود
مهمانى بى دعوتم را دوست دارم

هر چند باعث مى شود هر شب ببارم
اما دل کم طاقتم را دوست دارم

عادت شده این گریه هاى بى تو، هرچند
مى خندى امّا عادتم را  دوست دارم

عاشقانه

این سینه هواى یار میخواهد خب 

بى تــاب شده قرار میخواهد خب

 

لبـخند کــه میـزنـى  لبت میشکفد

ما هم دلمـان انـــار میخواهد خب

عاشقانه 3

ﺧﺪﺍ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺮﻕ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺭﺍ
ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺭﺍﻫﺰﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺑﻨﺪﻧﺪ ﺭﺍﻫﺖ ﺭﺍ

ﺩﻭ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺯﯾﺒﺎﯾﯿﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ
ﻫﻼﻝ ﺍﺑﺮ ﮔﯿﺴﻮﯼ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻫﺖ ﺭﺍ

ﺑﻪ ﺁﺳﺎﻧﯽ ﺟﻬﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺗﺼﺮﻑ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻭﻗﺘﯽ
ﻣﺠﻬﺰ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺑﺎ ﻋﺸﻮﻩ ﺍﯼ ﺣﺘﯽ ﺳﭙﺎﻫﺖ ﺭﺍ

ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺍﺯ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ ﺍﮔﺮ ﺩﺭﯾﺎ
ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺖ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺭﺍ

ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯿﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﺩ
ﻭ ﻟﺬﺕ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺭﺍ

ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﮔﺎﻫﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﮔﻢ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ
ﮐﻪ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺷﻤﺲ ﮔﻢ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺭﺍﻩ ﺧﺎﻧﻘﺎﻫﺖ ﺭﺍ

عاشقانه ۲

ناز کن عیبی ندارد ، نازنین تر میشوی

با غم این روزهای من عجین تر میشوی


لحظۀ لبخند ، مانندِ ... شبیهِ مثلِ یک ...

وایِ من..اصلا ولش کن...نقطه چین تر میشوی


خنده وقتی رویِ لب هایِ تو جا خوش میکند

باز هم از آنچه هستی دلنشیت تر میشوی


شیک میپوشی و زیباییِ فراوان میشوی

بین اول هایِ های دنیا اولین تر میشوی


گرچه من با نازِ چشمانِ تو ویران میشوم

ناز کن ، عیبی ندارد ، نازنین تر میشوی


عاشقانه ۱

سختی ولی سنجیدنت را دوست دارم

فلسفه ای،فهمیدنت را دوست دارم


آرامشی،مثل هوای بعدباران

حس خوش بوییدنت رادوست دارم


مغرور وسنگینی ولی با لحن شیرین

من را"شما"نامیدنت را دوست دارم