-
مرد بودن کار سختی نیست...
سهشنبه 16 آبان 1402 22:38
دوست دارم که بر خلاف دلت، بیشتر شاعرانه فکر کنی سعی کن چند ساعتی امروز، به من و این ترانه فکر کنی مینشینم در آشپزخانه که بیایی و بعد عصرانه هم به فکر من و خودت باشی، هم به اوضاع خانه فکر کنی هر زمان شعر تازه میگویم، اختلال حواس میگیرم تو برای کمک به من کافیست به همین یک نشانه فکر کنی میروم شام را ردیف کنم، تو...
-
باغبان رهایم کن
دوشنبه 15 آبان 1402 10:31
ای کاش رها کند منِ تنها را این آهن زنگخوردۀ رسوا را پیچیده به داس کهنهای پیچک عشق ای کاش که باغبان نبیند ما را ... #بیژن_ارژن
-
بدهکارم
دوشنبه 15 آبان 1402 10:29
به بهار بدهکارم دست کم یک شعر برای هر شکوفه به پنجشنبه بدهکارم دست کم یک شعر برای هر ثانیه به تو بدهکارم دست کم یک جان برای هر لبخند #علی_محمد_مودب
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 آبان 1402 12:57
وقتی تو نیستی … «شادی» کلام نامفهومی ست ! و ”دوستت میدارم” رازی ست که در میان حنجره ام دق میکند و من چگونه بی تو نگیرد دلم ؟ اینجا که ساعت وآیینه و هوا … به تو معتادند.... #حسین_منزوی
-
مثل باران بهار
پنجشنبه 17 تیر 1400 11:15
مثل اولین باران بهار میمانی میچسبی بر دل و جان آدم
-
کاش برگردی
جمعه 27 فروردین 1400 12:29
چندان به سر قبر تو بنشینم و گِریَم شاید که بهار آید و از خاک درآیی ...
-
با غیر تو...
جمعه 27 فروردین 1400 12:19
این من با هیچ تویی غیر خودت ما شدنی نیست
-
ماه من
سهشنبه 24 فروردین 1400 11:55
رمضان است و تو هستی چه کنم با این درد...؟ ماه ِ من یک طرف و ماه ِ خدا یک طـرف است
-
ماه من
سهشنبه 24 فروردین 1400 11:52
یک لحظه تو رفتی به سر بام و بیایی از "دفتر رهبر" خبر آمد ؛ رمضان است
-
به جهنم!!!
پنجشنبه 19 فروردین 1400 14:49
به جهنم که پیر می شوی دیوانه ! چروک ِ زیر چشمانت همانقدر زیباست که چین ِ روی دامنت
-
صیادم
پنجشنبه 19 فروردین 1400 14:47
دوست دارم مرد بودن را اگر بانو تویی دوست دارم صید کردن را اگر آهو تویی
-
بلدم گیس ببافم
پنجشنبه 19 فروردین 1400 14:45
بلدم شعر ببافم ، بلدم ناز کنم بلدی گیس ببافی؟... بلدی باز کنی؟! تو که استاد سخن نام گرفتی امروز بلدی عشق خودت را به من ابراز کنی
-
همیشه دلتنگ
دوشنبه 16 فروردین 1400 20:40
همیشه یکـنفر پشت شلوغیهای خیالت هست که مدام دوستت دارد ... که مدام دلتنگ توست ... و تو، مدام بی خبری ! #لیلا_مقربی
-
من حل شده ام در تُ
پنجشنبه 12 فروردین 1400 15:33
ای وای اگر از سر تو شال بیفتد در روح مسلمانی ام اشکال بیفتد جادوگری و گوشه ی لب های تو خالی ست یک لحظه اگر چشم به آن خال بیفتد لبخند تو یک آلت قتّاله ی محض است کافیست گه بر گونه ی تو چال بیفتد چشمان تو فنجان پر از قهوه ی داغ است تصویر من ای کاش که در فال بیفتد من حل شده ام در تو و "من" بی تو کسی نیست محلول...
-
لالِ لالِ لال
پنجشنبه 12 فروردین 1400 15:30
ای گفتن از تو در شب ممنوعهام خیال آغوش تو برای من انگارهای محال سیب رسیدهای که مرا رانده از بهشت صدبار بهتر است از افتادههای کال پرسیدهای چه میکنی و کیستی؟ مپرس! ای آخرین جواب من از اولین سؤال با دیگران قیاس حلال و حرام کن حرف حرام میشکند حرمت حلال از استکان لب زدهات میخورم، تو را میبوسم از دریچهٔ ممکنترین...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 آذر 1399 17:41
بالاخره یک روز صبح به جای این ساعتِ زنگ دارِ تکراری با بوسه ات بیدارم می شوم دلبرم
-
نبرد تن به تن
یکشنبه 23 آذر 1399 17:17
سر تکان می دهی و می چرخد ماه مغرب ندیده دور تنت لب تکان می دهی و می روید نیشکر از حوالی دهنت ای جنوب لبت خیال انگیز چشمت عاشق تر از شب تبریز از کدامین شمال می آید عطر نارنج روی پیرهنت؟ هرچه دل داشتم به غارت رفت همه عمرم در این تجارت رفت جای تردید نیست / یکسره کن کار را در نبرد تن به تنت... #ناصر_حامدی
-
دلتنگی تو....
پنجشنبه 20 آذر 1399 16:27
من از مرگ نمیترسم فقط پس از مرگم دلتنگیِ تو بارها و بارها مرا خواهد کشت ... #حسنا_میرصنم برای دلتنگی ام سکوت رَساترین سخن است
-
مجنون دست از جنون کشیده؟
چهارشنبه 19 آذر 1399 19:27
با این همه جدایی دنیا ادامه دارد سخت است و تلخ و مبهم اما ادامه دارد مجنون اگرچه چندیست دست از جنون کشیده! لطفا به او بگویید: لیلا ادامه دارد... #نفیسه_سادات_موسوی غلط اس غلط شاید لیلا دست از جنون بردارد اما مجنون نه مجنون بی جنون که مجنون نیست لیلی، کششی از جانب تو نیست که کوشش عاشق بیچاره به جایی نمیرسد
-
با بوسه ات زنده ام کن
چهارشنبه 19 آذر 1399 19:00
کجا بمیرم که با بوسه های تو چشم باز کنم؟ #عباس_معروفی مثل کودکی دوف دوف روی زمین می افتادم و امیدوار که با بوسه ای دوباره زنده شوم حالا هم مرده ام و امیدوار...
-
چه با چشم هایت بر سر این زن نیاوردی
چهارشنبه 19 آذر 1399 18:57
دوباره می وزد امشب نسیم مست شبگردی به یاد آن شب افتادم که می گفتی پر از دردی شبی که من به یادت بغض کردم باز اما تو به یاد آن زنی که من نبودم گریه می کردی امان از حرف این مردم که می گویند: او با تو... نمی دانم! نمی دانم! فقط گفتند: نامردی سرم از درد سنگین است و دائم دردسر دارم چه ها با چشم هایت بر سر این زن نیاوردی به...
-
از عشق گریزانم و با عشق موافق
چهارشنبه 19 آذر 1399 18:54
از عشق گریزانم و با عشق موافق تردید قشنگیست خودانکاری عاشق از عشق به آغوش چه دردی بگریزیم حالا که غمش هم شده آرامش عاشق گفتم که در آغوش خود آرام بگیرم دیدم اثری نیست از آن آدم سابق داغ است ولی داغ قشنگیست که آن را در سینه نگه داشته ام همچو(مثل) شقایق از فرضیه تا واقعه با عشق دویدم عمری متناقض شد و یک لحظه مطابق یک...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 آذر 1399 18:17
کاش فرشته ای هم بود به نام عشقائیل که روزی در صور خود بدمد و بگوید دلتنگی تمام شد هرکسی عشقش را بردارد و ببر
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 آذر 1399 18:12
داشتنت برازنده کسی نیست تو فقط به من آمدی
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 آذر 1399 18:07
سر پیری اگر معرکه گیری هم باشد من تو را ، باز تو را، باز تو را، باز تو را میخواهم .
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 آذر 1399 19:29
چشمان سیاهت به سیاه چاله ماند که هرکه دچارش شد مفری نیافت و بیچاره من...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 آذر 1399 19:20
لبخند که زد به یاد ماه افتادم چشمک زد و به روز سیاه افتادم "لا حول و لا..." براش مى خواندم که با هول و ولا درون چاه افتادم
-
باز زِ سَر بِگـــیرَمَش
چهارشنبه 28 آبان 1399 14:01
آنکِه بِه دِلاَسیرَمَش دَر دِل و جان پَذیرَمَش گَـرچه گـذَشت عُمرِ مَن باز زِ سَر بِگـــیرَمَش
-
تو تا تو
چهارشنبه 16 مهر 1399 21:01
پر می کشم از پنجره ی خواب تو تا تو هر شب من و دیدار در این پنجره با تو از خستگی روز همین خواب پر از راز کافی ست مرا، ای همه ی خواسته ها تو دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیم من یکسره آتش، همه ذرات هوا تو بیدارم اگر دغدغه ی روز نمی کرد با آتش مان سوخته بودی همه را تو پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم ای هرچه صدا، هرچه...
-
او عشقم و عمرم و عزیزم باشد
چهارشنبه 19 شهریور 1399 12:22
محکوم به شعر و بی خیالی باشی یک جمله ی تا ابد سوالی باشی با قهر بگویی که: «ببین! من رفتم» اما نروی، همین حوالی باشی نا ممکنیِ رفتنِ او را بچشی دنبال دلیل احتمالی باشی سی سال، تمامِ باورت پر نشود سی سالِ تمام، جای خالی باشی با این همه شعر، پیش او در گیرِ بیماریِ لا علاج لالی باشی... او عشقم و عمرم و عزیزم باشد آن وقت...