خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

کاش برگردی



چندان به سر قبر تو بنشینم و گِریَم

شاید که بهار آید و از خاک درآیی ...

با غیر تو...




این من

با هیچ تویی غیر خودت

ما شدنی نیست


ماه من



رمضان است و تو هستی چه کنم با این درد...؟

 ماه ِ من یک طرف و ماه ِ خدا یک طـرف است


ماه من



یک لحظه تو رفتی به سر بام و بیایی

از "دفتر رهبر" خبر آمد ؛ رمضان است

به جهنم!!!

به جهنم که پیر می شوی دیوانه !
چروک ِ زیر چشمانت
همانقدر زیباست
که چین ِ روی دامنت

صیادم




دوست دارم مرد بودن را اگر بانو تویی

دوست دارم صید کردن را اگر آهو تویی

بلدم گیس ببافم


بلدم شعر ببافم ، بلدم ناز کنم

بلدی گیس ببافی؟... بلدی باز کنی؟!
تو که استاد سخن نام گرفتی امروز
بلدی عشق خودت را به من ابراز کنی

همیشه دلتنگ

‏همیشه 

یکـ‌نفر
پشت شلوغی‌های خیالت هست
که مدام دوستت دارد ...
که مدام دلتنگ توست ...
و تو، مدام بی خبری !

#لیلا_مقربی

من حل شده ام در تُ


ای وای اگر از سر تو شال بیفتد
در روح مسلمانی ام اشکال بیفتد


جادوگری و گوشه ی لب های تو خالی ست
یک لحظه اگر چشم به آن خال بیفتد


لبخند تو یک آلت قتّاله ی محض است
کافیست گه بر گونه ی تو چال بیفتد


چشمان تو فنجان پر از قهوه ی داغ است
تصویر من ای کاش که در فال بیفتد


من حل شده ام در تو و "من" بی تو کسی نیست
محلول اگر داخل حلّال بیفتد


باید برسد میوه و شیرین بشود ، بعد
حیف است اگر میوه ی دل کال بیفتد

#منوره_سادات_نمایی

لالِ لالِ لال


ای گفتن از تو در شب ممنوعه‌ام خیال

آغوش تو برای من انگاره‌ای محال


سیب رسیده‌ای که مرا رانده از بهشت

صدبار بهتر است از افتاده‌های کال


پرسیده‌ای چه می‌کنی و کیستی؟ مپرس!

ای آخرین جواب من از اولین سؤال


با دیگران قیاس حلال و حرام کن

حرف حرام می‌شکند حرمت حلال


از استکان لب زده‌ات می‌خورم،

تو را

می‌بوسم از دریچهٔ ممکن‌ترین مجال


انگشت می‌کشی به گریبان و شامه‌ام

دنبال عطر توست فراسوی این جدال


تو‌ وقت دیدن عطشم کور، کور، کور

من پای گفتن هوسم لال، لال، لال


آینده کو؟ گذشته کجا رفت؟ کاشکی

درهای لحظه را بگشاییم رو به حال



#مهدی_فرجی