خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

مو به موی تو جاریست در خیالاتم

سرت که درد نمی آید از سوالاتم

مرا ببخش که اینقدر بی مبالاتم


چطور اینهمه جریان گرفته ای در من

و مو به موی تو جاریست در خیالاتم؟


بگو به من که همان آدم همیشگی ام؟

نه... مدتی ست که تغییر کرده حالاتم


چقدر مانده به وقتی که مال هم بشویم

درست از آب در آیند احتمالاتم


تو محشری به خدا من بهشت گمشده ام

تو اتفاق می افتی من از محالاتم


چقدر ساکتی و من چقدر حرف زدم

دوباره گیج شدی حتما از سوالاتم


دلم گرفته اگر زنگ می زنم گاهی

مرا ببخش که اینقدر بی مبالاتم.


مهدی_فرجی


عشق بازی یادم تورا فراموش است؟؟؟

شبیه حس رسیدن به نقطه ی جوش است

مرا ببوس که هنگام رفتن از هوش است


تو خیره می شوی و برق می زند چشمم

چو برکه ای که به تصویر ماه منقوش است


بیا و شعله ورم کن که زندگی بی عشق

به پوچیِ زدنِ پُک به پیپِ خاموش است


تو آن دُری که برای همیشه هر صدفی

در آرزوی گرفتن میان آغوش است


به روی هرکس و هرچیز خط زدم ،جز تو

هر آنچه دور و برم هست و نیست مخدوش است


خدا کند که همیشه حواسمان باشد

که عشق بازیِ یادم تو را فراموش است



جواد_منفرد


عشق دو مغرور

رسیدن من و تو وصلت دو دیوار است

چقدر عشق دو مغرور مردم آزار است


اگر چه درد زیاد است در دلم اما

نگفتن از تو برایم هنوز دشوار است


یگانه بودى و بسیار عاشقت بودم

ولى به چشم نمى آید آنچه بسیار است


به خواب بى خبرى رفته ایم و در دلمان

هنوز هم که هنوز است عشق بیدار است


اگرچه در دل من اشتیاق دیدن توست

همیشه روى لب تو خدا نگهدار است


سید_تقى_سیدى