خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

به مرگ فکر میکنم

وقتی مرگی در کار نباشه

خیلی کارها از ادم بر میاد

اما وقتی به مرگ فکر میکنیم

خیلی از لذت ها برای ادم زهر میشه

چون میفهمه اگه امروزم کسی نفهمه 

و حسابی نباشه

فردا همه میفهمن

و باید حساب پس بده

راستی فکر کردی مرگ چقد نزدیکه

انقد نزدیک که حتی ممکنه این جمله رو هم نتونم به پایان برسونم

چقدر از عمرم گذشته و به فنا دادمش

و تو گندو کثافت گناه موندم

کی میخام جبران کنم

خدایا کمک کن که جبران کنم

نظرات 2 + ارسال نظر
mahee سه‌شنبه 21 دی 1395 ساعت 19:16

عدالت خدا که مو رو از ماست میکشه بیرون ولی اون جنبه رحمان و رحیم بودنش برای من پررنگ تره..

خوشحالم که کارنامه سفیدی داریو مثل من نیستی.

mahee سه‌شنبه 21 دی 1395 ساعت 17:44

من خیلی خیلی زیاد به مرگ فکر میکنم. همیشه یه گوشه ذهنم به صورت چراغ چشمک زن هست. ولی از اون طرف هم به نگاه مهربون و اغوش پراز مهر و خوبیه خدا فکر میکنم. به عدالتش. ممکنه یه کار خوب من تمام گناهامو پاک کنه و باعث بخششم بشه. خدای من خدای خوبی هاس.

فکر به مرگ باید مانع گناه آدما بشه
هیچ کس از خدا ترس نداره فقط از کارای خودمون باید بترسیم
به یه روز خودمون باید فکر کنیم و تعداد گناههای خودمون بسنجیم و بدونیم که فردای قیامت همین شکل برزخی همین کارهای ما به ما ارائه میشه اونوقت جا داره که از غصه بمیریم که همه عمرو تو گناه گذروندیم
اگه خدا بخاد با عدلش برخورد کنه و از هرچی که داده سوال کنه و نحوه استفاده ما از این نعمت ها بیچاره ایم
البته همه اینا راجع به خودم بود
خدایا رحم کن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد