خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

عاشقانه

چقدر خواب ببینم که مال من شده ای؟
و شاه بیت غزل های لال من شده ای؟

چقدر خواب ببینم که بعد آن همه بغض
جواب حسرت این چند سال من شده ای؟

چقدر حافظ یلدا نشین ورق بخورد؟
تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای

چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم؟
خدا نکرده مگر بی خیال من شده ای؟

هنوز نذر شب جمعه های من این است
که اتفاق بیفتد حلال من شده ای

که اتفاق بیفتد کنار تو هستم
برای وسعت پرواز بال من شده ای

میان بغض و تبسم میان وحشت و عشق
تو شاعرانه ترین احتمال من شده ای

مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست
چقدر خواب قشنگیست مال من شده ای

عاشقانه

من روزگار غربتم را دوست دارم
این حس و حال و حالتم را دوست دارم

یک عکس کوچک توى جیبِ کیفِ پولم
تنها ترین هم صحبتم را دوست دارم

بر عکس آدم هاى دل بسته به دنیا
هر تیک و تاکِ ساعتم را دوست دارم

امشب دوباره خاطرت مهمان من بود
مهمانى بى دعوتم را دوست دارم

هر چند باعث مى شود هر شب ببارم
اما دل کم طاقتم را دوست دارم

عادت شده این گریه هاى بى تو، هرچند
مى خندى امّا عادتم را  دوست دارم

این مرد نیست که عاشق میشود

این زن است که باعث عاشقی مرد میشود

اما این تنها زیبایی او نیست که مرد را جذب میکند

این حسن خلق و غرور اوست که مرد را جذب میکند

این دستنیافتنی بودن اوست که مرد را جذب میکند

در ادامه زندگی نیز کم کم زیبایی های  ظاهری به کنار خواهد رفت

و اخلاق نیکو و جذابیت های اخلاقی اوست که همچنان مرد را پایند عشق خود میکند

و البته برای زن نیز چنین است