خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

زمینه خیانت در مجردها

آمارها میگن زنا و مردایی که

تو دوران مجردی تجربه دوستی  و رابطه جنسی رو داشتن

زنا و مردایی که مشتری سریال های ماهواره ای هستن

زنا و مردایی که فیلم های پورن می بینن

زنا و مردایی که با جنس مخالف تو جامعه ارتباط بیشتری دارن

بیشتر خیانت میکنن

شوهر تنها عامل خیانت نیست

اگر از اغلب زنان خیانت کار علت خیانتشان را بپرسی تنها انگشت اتهام به سوی یک نفر دراز می کنند :

شوهرشان

گاهی بی تفاوتی او، گاهی ظلم او، گاهی خیانت او و گاهی کج خلقی اش و...

و خود را از همه اشکالات بری می دانند

اما حضور یک زن خیانت کار در خانه بهترین مرد موجود این نظریه را رد می کند

یعنی حضور جعده خیانت کار که به امید ازدواج با یزید شوهر معصوم خود را به شهادت رساند

همیشه شوهر گناهکار نیست

در بسیاری از مواقع این هوس گناه آلود است که باعث گناه است

و همین داستان در مورد مردان نیز صادق است

پناه می برم از شیطان و نفس سزکشم به خدا

خدایا تو تنها پناهی منی


گر بر سر نفس خود امیری مردی

دو  راه بیشتر ندارم

یا بر سر نفس افسار بزنم

یا نفس بر من افسار بزند

خدایا ببخش

چه فایده ای دارد کاری که

لذت آن به اندازه زمان انجامش است

و تلخی آن به اندازه باقی مانده ی عمرت

چه فایده ای دارد کاری که

لذت آن تنها به اندازه مدت زمان انجامش  و تنها برای خودت است

و دود آن به اندازه باقی مانده عمرما و  اطرافیان چشم ما و دوستان و نزدیکان را اشکبار خواهد کرد

تنها بخت ما این است که خداوند خطا پوش است

و خطای بندگان را از سایرین می پوشاند

اما می ترسم از روزی که پرده ها فرو افتد

میترسم از نگاه آن روز مردم

و چشمان گریان عزیزان

خدایا ببخشمان

و زمینه نافرمانی را برای بندگان ناتوانت از بین ببر

خیانت 5

مردی که همکلاسی دوران ابتدایی خود را به دلیل برقراری ارتباط با همسرش به قتل رسانده بود با حکم دادگاه کیفری استان تهران به قصاص‌نفس محکوم شد. قضات همچنین همسر او را به اتهام برقراری ارتباط بدون زنا به ٩٩ ضربه شلاق و ١٢٠ ساعت کار اجباری در خانه سالمندان محکوم کردند.

رسیدگی به این پرونده از ٢٤ مردادماه پارسال با اطلاع پلیس از وقوع یک فقره درگیری منجر به قتل در پارک چیتگر آغاز شد. با حضور ماموران در محل مشخص شد دو مرد جوان سر یک زن با هم درگیر شده‌اند و یکی از آنها پس از اصابت چاقو به قتل رسیده است. زن جوان که در صحنه درگیری حضور داشت پس از انتقال به کلانتری، همسرش را عامل قتل معرفی کرد و گفت: «از سه هفته پیش با مقتول آشنا شدم. او به من ابراز علاقه کرد و گفت اگر طلاق بگیرم به خواستگاری‌ام می‌آید. روز حادثه با هم به پارک چیتگر رفتیم. همسرم که ما را تعقیب کرده بود، خودش را رساند و با مقتول درگیر شد و او را با چاقو کشت. »

 با ثبت اعترافات متهمه، ماموران برای دستگیری قاتل به تکاپو افتادند اما او چند روز بعد خودش را معرفی و به قتل اعتراف کرد تا پرونده‌اش برای رسیدگی در اختیار شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی حسین اصغرزاده و مستشاری حشمت‌الله توکلی قرار گیرد. در جلسه دادگاه، مادر مقتول خواستار قصاص شد. سپس متهم ٣٣ ساله پشت جایگاه قرار گرفت و با انکار قتل عمد گفت: «مقتول همکلاسی دوران ابتدایی من بود اما آنچنان همدیگر را نمی‌شناختیم. من به خاطر بیماری کبد پسر دو ساله‌ام، مدام مجبور بودم در بیمارستان‌ها باشم و کمتر می‌توانستم به خانه سر بزنم.
روز حادثه پس از خوردن ناهار با موتورم از خانه بیرون آمدم تا به سوپری سر کوچه بروم و سیگار بخرم که همسرم را در ماشین مقتول دیدم. به آنها مشکوک شدم و تعقیب‌شان کردم. به پارک چیتگر رفتند. از پشت درخت‌ها نگاه‌شان کردم دیدم مقتول همسرم را به زور به سمت خودش می‌کشد. عصبانی شدم. رفتم جلو. فریاد زدم مگر خودت ناموس نداری که او با فحش‌های رکیک جوابم را داد. سپس از ماشین پیاده شد و با چاقو به سمتم حمله کرد. آن را از دستش گرفتم. این‌بار با قفل فرمان به سمتم آمد که ناگهان چاقو در گردنش فرو رفت و کشته شد. من هم از ترس فرار کردم.»
در این لحظه قاضی اصغرزاده دستور داد تا صحنه جرم بازسازی شود که در پی آن مشخص شد، برخلاف ادعای متهم، چاقو از بالا به پایین به گردن مقتول اصابت کرده است. به این طریق نوبت به همسر متهم رسید. او اتهام ارتباط نامشروع با مقتول را رد کرد و گفت: «من در ١٦ سالگی با متهم ازدواج کردم. او پسرعموی من بود اما در هشت سال زندگی، مدام دعوا و کتک‌کاری داشتیم. در این مدت پسر کوچکم هم به بیماری هپاتیت مبتلا شد و فوت کرد. هر پنجشنبه به بهشت زهرا، سر خاکش می‌رفتم. همانجا چند بار مقتول سر خاک پسرم آمد و از شوهرم بد گفت. می‌گفت لیاقت تو بالاتر از اینهاست. حرف‌های مقتول در دلم نشست. با این حال ارتباط‌مان فقط در حد پیامک بود. او مدتی بعد از من خواست، طلاق بگیرم. قول داد حتما به خواستگاری‌ام می‌آید اما خانواده‌ام، مخصوصا پدرم به هیچ‌وجه اجازه طلاق نمی‌دادند. این موضوع را به مقتول گفتم تا راضی‌اش کنم ارتباط‌مان را تمام کنیم اما او قبول نکرد. روز حادثه با اصرار سوار ماشینش شدم. مرا به پارک چیتگر برد. ناگهان شوهرم زنگ زد.
 با عصبانیت گفت من تعقیب‌تان کرده‌ام، بگو کجایی. از ترس آدرس دادم. وقتی آمد، مقتول از ماشین پیاده شد و با چاقو به سمت او حمله کرد. من از دور دیدم که ناگهان لباس مقتول خونی شد و شوهرم با موتور فرار کرد. سریع خودم را رساندم و دستمال را روی گردن مقتول فشار دادم تا جلوی خونریزی را بگیرم اما او ٢٠ دقیقه بعد فوت کرد.» پس از پایان دادگاه، قضات وارد شور شدند و متهم ردیف اول را به قصاص‌نفس و همسر او را به ٩٩ ضربه شلاق و ١٢٠ ساعت کار اجباری در خانه سالمندان محکوم کردند.

تو هم بگو

تو هم اگر خاطره ای داری بگو

تا هم فکری کنیم

تا به یکدیگر کمک کنیم

نظرت را هم بگو

خیانت۴

این هم یک خیانت دیگر نظ تو چیست؟



:مرد میانسالی که به‌خاطر سوءظن شدید، وکیل دادگستری را به‌قتل رسانده و جسدش را به آتش کشیده بود پس از محاکمه با اکثریت آرای قضات دادگاه کیفری استان البرز به قصاص، 15 سال زندان و 74 ضربه شلاق محکوم شد.

رسیدگی به این پرونده زمانی آغاز شد که مأموران پلیس 110 از کشف جسد سوخته در بیابان‌های اطراف هشتگرد با خبر شدند. مرد کشاورز که جسد را پیدا کرده بود به پلیس گفت: «صبح زود که برای آبیاری مزرعه‌ام به اینجا آمدم، ناگهان چشمم به خودروی گران قیمتی افتاد که کنار جاده رها شده بود. هرچه در اطراف جست‌وجو کردم، کسی را ندیدم. اما کمی جلوتر با شعله‌های آتش روبه‌رو شدم وقتی به آنجا رفتم جسد مردی را دیدم که در آتش می‌سوخت.
مأموران پس از انتقال جسد به پزشکی قانونی، به بررسی هویت مالک خودرو پرداخته و نشانی خانه‌اش در شرق تهران را به‌دست آوردند. بدین‌ترتیب مشخص شد مالک خودرو، مرد 50‌ساله‌ای به‌نام «سامان» است. او وکیل دادگستری بود که دو روز قبل به‌طور مرموزی ناپدید شده بود. این در حالی بود که پدر و مادر «سامان» با طرح شکایت در دادسرای جنایی تهران از گم شدن مرموز پسرشان خبر داده بودند. بنابراین پس از شناسایی هویت قربانی پرونده برای رسیدگی در اختیار بازپرس جنایی کرج قرار گرفت.از سوی دیگر پزشکی قانونی پس از معاینه جسد اعلام کرد به‌علت سوختگی شدید، تعیین علت مرگ امکان‌پذیر نیست. بنابراین کارآگاهان به‌بررسی مکالمات تلفن همراه و تحقیق از خانواده قربانی جنایت پرداختند تا اینکه کارآگاهان پس از بررسی دقیق متوجه ارتباط تلفنی قربانی با یکی از بستگانش شدند. آنها همچنین دریافتند این زن به‌دلیل اختلاف خانوادگی، جدا ازهمسرش و در خانه پدرش زندگی می‌کند. بدین‌ترتیب زن جوان احضار و تحت بازجویی قرار گرفت. وی گفت: مقتول به من توجه خاصی داشت و برایم هدیه و طلا می‌خرید. تا اینکه شوهرم متوجه شد و شکایت کرد. هرچند پیگیر شکایتش نشد اما مدام «سامان» را تهدید می‌کرد و دست بردار هم نبود. تا اینکه با قهر به‌خانه پدرم رفتم تا تکلیفم روشن شود. پس از کشف این سرنخ، پلیس همسر این زن را در خانه‌اش دستگیر کرد. در بازرسی از خانه متهم، یک کیف دستی حاوی مدارک خودرو و کارت شناسایی مقتول کشف شد و وی به اتهام قتل به اداره آگاهی کرج انتقال یافت.
«سعید» در حالی که بشدت آشفته و سردرگم بود، در تشریح جزئیات ماجرا با افسوس گفت: 18 سال زندگی مشترک‌مان با «محبوبه» بدون دردسرگذشت. تا اینکه متوجه تماس‌های پنهانی او شدم. وقتی پرینت مکالمات و پیام‌هایش به دستم رسید، پی به رابطه شیطانی او با یکی از بستگانش بردم. آن مرد وکیل دادگستری و متأهل بود اما همسرش به‌دلیل اختلاف‌های خانوادگی به شهرشان رفته بود و «سامان» تنها زندگی می‌کرد. بعد از افشای این رابطه سیاه پرینت پیام‌های تلفنی همسرم را پیوست نموده و در دادسرای کرج از همسرم شکایت کردم. در متن پیام‌ها، به رابطه غیر اخلاقی آنها و خرید طلا برای همسرم اشاره شده بود.
 با این حال به دلیل اینکه خونم به جوش آمده بود دوام نیاوردم و با مردی که خانواده و خوشبختی‌ام را تباه کرده بود، تماس گرفتم. حتی به سراغ پدر و مادرش رفتم و موضوع را با آنها هم در میان گذاشتم که فایده‌ای نداشت. به همین خاطر با «سامان» قرار گذاشتم حضوری صحبت کنیم. بنابراین در جلسه‌ای با حضور او و همسرم اتمام حجت کردم که همسرم یا به زندگی برگردد یا اینکه طلاق بگیرد و دنبال خواسته‌اش برود. اما آنها نه تنها به حرف‌هایم توجهی نکردند بلکه همسرم به حالت قهر، خانه را ترک کرد و به خانه پدرش رفت. بعد برایم خبر آوردند آنها همچنان با هم ارتباط دارند. در حالی که آشفته و سردرگم بودم با سامان به بهانه‌ای قرار گذاشتم و سوار ماشینش شدم. در بین راه بحث‌مان بالا گرفت. او ادعا می‌کرد همسرم دست بردار نیست و من عصبانی بودم. او در حال رانندگی بود که با هم درگیر شدیم. او بی‌حال شده بود که پشت فرمان نشستم و به خانه‌ام آمدیم. دقایقی بعد به ارتباط با همسرم اقرار کرد و من دهانش را با چسب بستم. نمی‌خواستم حرفی بشنوم چرا که دنیا برایم تیره و تار شده بود. او را داخل خودرو حبس کردم و چادر روی ماشین کشیدم. به خانه برگشتم و با همسرم تماس گرفتم اما جواب نداد. حدود یک ساعت منتظر تماس همسرم ماندم اما خبری نشد. به سراغ سامان رفتم که رنگ چهره‌اش کبود شده و نفس نمی‌کشید. در تاریکی شب و در حالی که درمانده بودم به طرف بیابان‌های هشتگرد حرکت کردم. در جایی خلوت توقف کردم و جسد را رها کردم. اما ترسیدم شناسایی شود که او را سوزاندم و...

پس از اعتراف‌های متهم و بازسازی صحنه جنایت، قرار مجرمیت وی در دادسرای کرج صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه اول دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.هیأت قضایی دادگاه پس از محاکمه عامل جنایت، به اتفاق آرا وی را به اتهام جنایت بر میت و آدم‌ربایی مجرم دانست و او را به 15 درصد دیه کامل، 74 ضربه شلاق و 15 سال زندان محکوم کردند. اما در خصوص مباشرت در قتل عمد، قاضی «هدایت رنجبر» - رئیس دادگاه- و قاضی «علی یزدان‌پور» حکم به قصاص نفس- اعدام- متهم صادر کردند.

این در حالی است که قاضی «ایرج خنکدار- اعلام کرد متهم با اعتقاد بر مهدور الدم بودن مقتول، وی را به قتل رسانده است پس تنها باید از جنبه عمومی جرم مجازات شود و مستحق اعدام نیست.به‌گزارش خبرنگار ما، این پرونده برای رسیدگی نهایی و تعیین سرنوشت عامل قتل، در اختیار قضات دیوان عالی کشور قرار خواهد گرفت تا آنها حکم قطعی را صادر کنند.


خیانت 3

ساعت 11:50 هجدهم مهر سال جاری زن جوانی با پلیس تماس گرفت و اعلام کرد همسرش توسط زن همسایه‌اش به قتل رسیده است.

با اعلام مراتب این اتفاق به مأموران 132 کلانتری نبرد، تیمی از مأموران انتظامی این کلانتری به محل اعلام خبر که ساختمان چهار طبقه‌ای در خیابان حسینی منطقه اتابک بود، اعزام شدند.

پس از حضور مأموران در محل، زن جوان در ادامه اظهاراتش به مأموران گفت: حدود یک هفته قبل همسرم رسول که از اتباع افغانستان است، ناپدید شد که پس از مفقودی‌اش، پرونده‌ای در پایگاه ششم آگاهی تهران تشکیل دادم؛ اثری از همسرم نبود و من به روابط مشکوک همسرم با زن جوانی به نام نازنین مشکوک شدم، نازنین و همسرش حمید همسایه ما هستند؛ تا اینکه ساعت 9 صبح امروز نازنین به منزلمان آمد و اظهار داشت شوهرش حمید، رسول را به قتل رسانده است؛ نازنین گفت شوهرم، رسول را به منزلشان کشانده و با ضربات آجر، او را به قتل رساند و پس از قتل نیز جسد رسول را به بیابانهای ورامین برده‌ است.

پس از اظهارات زن جوان، مأموران نازنین را بازداشت کردند و ساعتی بعد جسد رسول که 15 مهر سال جاری توسط مأموران کلانتری 173 امین‌آباد در زمینهای کشاورزی فیروزآباد ورامین کشف شده بود، توسط همسرش شناسایی شد.

نازنین که از اتباع افغانستان است پس از بازداشت به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و درباره جزئیات روز قتل به قاضی ایلخانی؛ بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران گفت: با رسول روابط نامشروعی داشتم و مدتی پیش از کارم پشیمان شدم و تصمیم گرفتم که جریان روابطم با رسول را به همسرم حمید بگویم؛ پس از اینکه حمید را در جریان این موضوع قرار دادم، حمید نقشه کشید و 12 مهر رسول را به منزلمان کشاند و در حضور من، حمید را با ضربات آجر به قتل رساند، پس از قتل نیز تمامی وسایلی را که خونی شده بود، جمع کردیم و حمید جسد رسول را میان پتویی پیچید و با موتورش به بیابانهای ورامین برد و آنجا رها کرد.

قاضی ایلخانی پس از شنیدن اظهارات نازنین، وی را برای ادامه تحقیقات در اختیار مأموران اداره آگاهی قرار داد و تلاش برای دستگیری حمید آغاز شد تا اینکه روز گذشته حمید دستگیر و پیش از ظهر امروز برای انجام بازپرسی به شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد.

خیانت 2

مرد جوانی روز گذشته توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به محل وقوع جنایت هدایت شد تا در حضور قاضی ویژه قتل عمد، چگونگی قتل همسرش را تشریح کند.


  او پس از تفهیم اتهام توسط قاضی «سید جواد حسینی» مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد و در حالی که مدعی بود همسرش به او خیانت کرده است لب به اعتراف گشود و گفت: از مدتی قبل با زن جوانی در شهرک طرق آشنا شده بودم و با او ارتباط داشتم اما روزی همسر آن زن متوجه ماجرا شد و بدین ترتیب من توسط نیروهای انتظامی دستگیر و به حکم قاضی روانه زندان شدم.


حدود 2 ماه در زندان بودم و خرداد گذشته با سپردن وثیقه آزاد شدم تا در دادگاه محاکمه شوم. متهم این پرونده جنایی ادامه داد: من با خودروی نیسان کار می کردم و یک خودروی سواری سمند هم برای همسرم خریده بودم تا با آن فرزندانم را به مدرسه ببرد ولی او با خودرو مسافرکشی می کرد و همین موضوع مرا آزار می داد. حتی شبی خیلی دیر به خانه آمد و در پاسخ به اعتراض من گفت: مسافری را به شهرستان قاین بردم که دیر شد. همین موضوع به اختلافات خانوادگی بین ما منجر شد تا این که پس از آزادی از زندان نسبت به همسرم سوءظن پیدا کردم. او در شبکه اجتماعی تلگرام با مرد غریبه ای آشنا شده بود و مدام برایش پیامک های عاشقانه و تصاویر زننده ارسال می شد. اختلافات خانوادگی ما به خاطر این موضوع شدت گرفت تا این که عصر روز حادثه (95.4.15) با همسرم که منزل پدرش بود تماس گرفتم و عنوان کردم که می خواهم برای گرفتن برخی از مدارک مانند گواهینامه ام به خانه پدرش بروم! اما وقتی به نزدیکی منزل پدر همسرم رسیدم ناگهان همسرم را داخل یک خودروی مشکی گرانقیمت دیدم که مرد غریبه ای نیز در کنارش بود .


با سرعت به طرف آن ها رفتم و همسرم را از خودرو بیرون کشیدم اما آن مرد غریبه از محل فرار کرد. قصد داشتم همسرم را به کلانتری سیدی تحویل بدهم اما او نمی آمد تا این که او را سوار خودرو نیسان کردم و به طرف جاده قدیم نیشابور به راه افتادم. در بین راه مشاجره ما در حالی بالا گرفته بود که گوشی تلفن همسرم مدام زنگ می خورد و من او را مجبور کردم تا به تماس گیرنده پاسخ بدهد. گوشی او را روی آیفون گذاشتم و وقتی فهمیدم با تماس گیرنده ارتباط دارد، خودرو وانت را متوقف کردم و او را از داخل خودرو به حاشیه جاده انداختم. روسری را دور گردنش پیچاندم و محکم فشار دادم. وقتی جان سپرد، جسدش را با وانت به سمت کوه های طرق بردم.


هوا تاریک بود و من نمی توانستم جسد را دفن کنم این بود که جسد او را بالای کوه رها کردم و روز بعد مقداری خاک کشاورزی داخل وانت ریختم و جسد را در کوه دفن کردم.


پس از اعترافات صریح متهم در بازسازی صحنه قتل و تشریح چگونگی وقوع جنایت، قاضی حسینی دستور بازداشت موقت وی را صادر کرد و بدین ترتیب این مرد 32 ساله روانه زندان شد تا این پرونده جنایی دیگر مراحل قانونی خود را طی کند.


این گزارش حاکی است: در آغاز بازسازی صحنه قتل نیز کارآگاه حقانی فر (افسر پرونده) به تشریح جزئیاتی از محتویات پرونده و چگونگی دستگیری متهم پرداخت و گفت: دوم مرداد گذشته، چوپانی که در حال چراندن گوسفندانش بود همزمان با پارس های نامتعارف سگ گله، متوجه جسدی در کوه های طرق شد که بخشی از آن توسط حیوانات وحشی خورده شده بود. با گزارش این حادثه به پلیس و حضور قاضی ویژه قتل عمد در محل کشف جسد، تحقیقات در این باره آغاز و پس از شناسایی هویت مقتوله مشخص شد که وی با همسرش اختلافات خانوادگی داشته است. این در حالی بود که همسر وی متواری شده بود. وی افزود: با صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی «حسینی» و پس از چند روز تلاش، مرد 32 ساله در حالی که داخل خودرو خواب بود توسط نیروهای انتظامی دستگیر شد و به قتل همسرش با انگیزه «خیانت» اعتراف کرد

خیانت۱

 ساعت 2:55 بامداد 16 تیر سال جاری خبر آتش‌سوزی یک خودروی سمند در کمربندی دوم تهران به سامانه 125 اعلام شد. دقایقی بعد تیمی از مأموران آتش‌نشانی در محل اعلام خبر حاضر شدند و پس از اتفای حریق خودرو با جسد فردی که بر روی صندلی شاگرد قرار داشت، مواجه شدند.

با کشف جسد سوخته مراتب این اتفاق به مأموران انتظامی و رئیس شعبه 103 دادگاه عمومی‌ و انقلاب کهریزک اعلام شد، همچنین کارشناسان پزشکی قانونی در بررسی اولیه جسد اعلام کردند متوفی قبل از سوختن بر اثر اصابت ضربات چاقو به قتل رسیده است.

پس از شروع تحقیقات درباره شناسایی هویت مقتول، کارآگاهان با استعلام پلاک خودرو موفق به شناسایی راننده آن به نام پژمان شدند که برادر پژمان پس از حضور در اداره آگاهی و مشاهده جسد سوخته شده از طریق گردنبند مقتول اعلام کرد جسد متعلق به برادرش پژمان است.

برادر پژمان در اظهاراتش اعلام کرد که پژمان در تهرانپارس زندگی می‌کرده و متأهل و صاحب دو فرزند بوده است، پس از این کارآگاهان سراغ الهام همسر پژمان رفتند و در حین تحقیقات متوجه اختلاف بین وی و مقتول شدند همچنین کارآگاهان در پرینت مکالمات الهام متوجه ارتباطات وی با پسرخاله‌اش ناصر شدند.

با کشف این سرنخها کارآگاهان سراغ ناصر نیز رفتند اما ناصر اظهارات متناقضی از خود مطرح کرد و به همین دلیل الهام و ناصر 26 تیر سال جاری با دستور مقام قضایی دادگاه کهریزک بازداشت شدند.

الهام پس از بازداشت به رابطه پنهانی و عاطفی با ناصر اعتراف کرد اما منکر قتل همسرش شد، وی در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: ناصر چند بار از من خواسته بود با او ازدواج کنم اما من به او می‌گفتم همسر و فرزند دارم و این ازدواج عملاً امکان‌پذیر نیست، ناصر چند بار گفته بود که باید مانع ازدواجمان را از راه بردارد و حتی یک بار نیز پیشنهاد داد که پژمان را با سم به قتل برسانیم که با او مخالفت کردم و به هیچ عنوان اطلاع ندارم که آیا او همسرم را کشته است یا خیر.

سرانجام ناصر که تمامی شواهد و قراین علیه او وجود داشت به قتل پژمان اعتراف کرد و درباره جزئیات قتل به کارآگاهان گفت: یک روز قبل از قتل متوجه درگیری بین پژمان و الهام شدم، الهام جریان درگیری با شوهرش را به من اطلاع داد، من نیز با توجه به رابطه کاری که با پژمان داشتم و با هم در کار خرید و فروش خودرو بودیم، شب وقوع قتل، خودرویی را به مقابل منزل پژمان بردم، قرار بود خودرو را به پژمان تحویل دهم اما چون دیر وقت بود به پژمان گفتم مرا به منزلم برساند که پژمان نیز درخواستم را پذیرفت.

وی ادامه داد: در طول مسیر از پژمان خواستم که به خیابان اتحاد در شرق تهران برود، زمانی که آنجا رسیدیم در فرصتی مناسب چاقویی را که همراه داشتم از زیر لباسم خارج کردم و به شکم مقتول زدم، بعد قتل نیز به این فکر افتادم که جسد پژمان را معدوم کنم، در نهایت جسد پژمان را با خودرو به سمت بیایانهای ورامین بردم و با توجه به آثار انگشتی که از من در خودرو بود، تصمیم گرفتم ماشین را آتش بزنم، سرانجام با بنزین ماشین و جسد را سوزاندم و با پای پیاده به جاده برگشتم.

مدتی قبل صحنه وقوع قتل بازسازی شد و با توجه به اینکه وقوع قتل در حوزه تهران انجام شده بود، پرونده این قتل به شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران ارسال شد، همچنین ناصر نیز به دادسرای امور جنایی تهران انتقال یافت و ناصر به سؤالات سجاد منافی آذر؛ بازپرس امور جنایی تهران پاسخ داد و پس از انجام بازپرسی راهی زندان شد.