-
حلال عشق حرام شرع
سهشنبه 9 مهر 1398 17:42
نه غمگینم نه خوشحالم نه بی تابم نه آرامم نمیدانم چه خواهد شد بدون تو سرانجامم بروی طاقچه قلیان تزیینی زر کوبم نشد سهم کسی باشم من از آغاز ناکامم نمیدانم برای که! ولی بدجور میسوزم چراغی روی سنگ قبر یک سرباز گمنامم شبیه بوسه ای هستم مردد بین دین و دل حلال مذهب عشقم حرام شرع اسلامم عزادارم کنار تو ، تو بد مستی کنار من تو...
-
اعتیاد من به آن چشم خمارت...
شنبه 6 مهر 1398 19:34
قهوه ی چشم تو مستم میکند هر روز و شب خنده ات باده پرستم می کند هر روز و شب اعتیاد من به آن چشم خمارت این چنین بر ضریحت پای بستم می کند هر روز و شب مثل سرمای زمستان پیش عطر نوبهار بوی مویت ورشکستم می کند هر روز و شب موج سنگین نگاه پر غرور و نافذت کشتی در گل نشستم می کند هر روز و شب فکر آن پیمان شیرین که ببستم با دلت...
-
با حجابت دل می بری
سهشنبه 2 مهر 1398 20:36
با حجاب از بچہ شیعہ خوبتر دل میبرے دل نـَدارد قـابلت را، جان فـَدایت اے پـَرے! چـادرت حـالِ مَـرا از قبـل بهتـر مےکُنـَـد قرصِ ماهَم! اینکہ ابرے مےشوے زیباترے من تیمّم مےکنـم بـا خـاکِ پاے چـادرت آن زمانے کہ بہ سوے قبلہ رو مےآورے شـالِ آبے بر سـرِ خود مےکنے و یک گـره بـر دلِ من مےزنے و یک گـره بر روسرے دلخوشم با فکرِ...
-
معصوم ترین عشق (پست ثابت)
سهشنبه 2 مهر 1398 20:32
نه دستانش را گرفته ام، نه در آغوشش کشیده ام، و نه حتی او را بوسیده ام.. من فقط از دور او را در خویش گریسته ام.. عشقِ میانِ ما معصوم ترین عشقِ تاریخ بود... "به احترامش بِایستید....! " نرگس_صرافیان_طوفان ⠀
-
چه کنم گر نکنم از لب تو یاد
دوشنبه 1 مهر 1398 15:26
زیبــای پـری روی پـری ماه پـری زاد ای دخـتــــرِ افسـونـگـرِ آزاده ی آزاد سیمین تـن گیسو زری چشم عقیقی الماس نگاه، ای همه ات گنج خداداد باید که بخوانی غزل سعدی شیراز تا لمس کنی درد فرو خوردن فریاد آدم چه کند با هیجانش وسط درس؟! ناگاه که یاد تو و چشمان تو افتاد...؟! با مـــزه ی ناگفتنیِ تــوت فـــرنگی... شاعر چه کند گر...
-
مو به موی تو جاریست در خیالاتم
یکشنبه 31 شهریور 1398 19:42
سرت که درد نمی آید از سوالاتم مرا ببخش که اینقدر بی مبالاتم چطور اینهمه جریان گرفته ای در من و مو به موی تو جاریست در خیالاتم؟ بگو به من که همان آدم همیشگی ام؟ نه... مدتی ست که تغییر کرده حالاتم چقدر مانده به وقتی که مال هم بشویم درست از آب در آیند احتمالاتم تو محشری به خدا من بهشت گمشده ام تو اتفاق می افتی من از...
-
عشق بازی یادم تورا فراموش است؟؟؟
شنبه 30 شهریور 1398 13:18
شبیه حس رسیدن به نقطه ی جوش است مرا ببوس که هنگام رفتن از هوش است تو خیره می شوی و برق می زند چشمم چو برکه ای که به تصویر ماه منقوش است بیا و شعله ورم کن که زندگی بی عشق به پوچیِ زدنِ پُک به پیپِ خاموش است تو آن دُری که برای همیشه هر صدفی در آرزوی گرفتن میان آغوش است به روی هرکس و هرچیز خط زدم ،جز تو هر آنچه دور و برم...
-
عشق دو مغرور
پنجشنبه 28 شهریور 1398 18:00
رسیدن من و تو وصلت دو دیوار است چقدر عشق دو مغرور مردم آزار است اگر چه درد زیاد است در دلم اما نگفتن از تو برایم هنوز دشوار است یگانه بودى و بسیار عاشقت بودم ولى به چشم نمى آید آنچه بسیار است به خواب بى خبرى رفته ایم و در دلمان هنوز هم که هنوز است عشق بیدار است اگرچه در دل من اشتیاق دیدن توست همیشه روى لب تو خدا...
-
بوسیدن اسم تو...
یکشنبه 31 تیر 1397 18:38
در خون تو انگار ، غزل در جریان است چشمت بخدا معدن مضمونِ جهان است دیروز ، «غزل» گفتم و امروز ، «قصیده» چون قیمت بوسیدن تو در نوسان است هر ثانیه پَر میزند آنجا که تو هستی از بسکه دل عاشق من خوشگذران است سجادهی من پهن شده رو به نگاهت پس باز کن آن پنجره را ؛ وقت اذان است از عشق تو در خانهی دل «زلزله» برپاست هر چند که...
-
نرخ بوسیدن تو؟
یکشنبه 31 تیر 1397 18:37
در خون تو انگار ، غزل در جریان است چشمت بخدا معدن مضمونِ جهان است دیروز ، «غزل» گفتم و امروز ، «قصیده» چون قیمت بوسیدن تو در نوسان است رضا_قاسمی
-
جان من باشی کدام را می چینی؟
یکشنبه 31 تیر 1397 18:36
چشم زیتون سبز در کاسه، سینه ها سیب سرخ در سینی لب میان سفیدی صورت، چون تمشکی نهاده بر چینی سرخ یا سبز؟ سبز یا قرمز؟ ترش یا تلخ؟ تلخ یا شیرین؟ تو خودت جای من اگر باشی ابتدا از کدام می چینی؟ با نگاهی، تبسمی، حرفی، در بیاور مرا از این تردید ای نگاهت محصل شیطان، اخم هایت معلم دینی! هر لبت یک کبوتر سرخ است، روی سیمی سفید،...
-
فرشته ایست به قرآن
یکشنبه 31 تیر 1397 18:35
نهاده است به غبغب ترنج قالی کرمان نشانده بر عسل لب انارهای بدخشان نشسته است به تختی به تختی از گل و کاشی سی و سه بافه رها کرده در شکوه سپاهان سپرده روسری اش را به بادهای مخالف به بادهای رها در شب کویر خراسان دو دست داغ و نحیفم میان زلف پریشش لوار شرجی قشم است در شمال شمیران برآن شدم که ببوسم عروس شعر خودم را ببوسمش به...
-
فتح قلب چادر عربی
یکشنبه 31 تیر 1397 18:35
هم شاعر آیینی و هم شاعر جنگم هم سخت، گرفتارِ دو تا چشم قشنگم تا فتح کنم قلبِ تو چادر عربی را باید بروم، با همهی شهر بجنگم میگیرمت از پنجهی عاشق کُشِ تهران از نصف جهان آمدهام، بچه زرنگم دیدی اگر این شهر به رقص آمده، یعنی یک تار ز گیسوی تو افتاده به چنگم من یک دل و یک رو، وسط دام دو چشمم یک رنگم و بازیچهی دنیای دو...
-
میمردم و میخندید
یکشنبه 31 تیر 1397 18:30
هم ساده دلم را برد، هم دار و ندارم را خندید و گرفت از من آرام و قرارم را یک دکمه رها کرد و اندوه زمستان رفت در یک شب پاییزى آورد بهارم را میخواستم آن گل را پرپر نکنم خود خواست من چشم بر او بستم ، او راه فرارم را میمردم و میخندید ، میدید و نمیدیدم چشمان خمارش را ، چشمان خمارم را تا در دل هم باشیم تاوان بدى دادیم او...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 تیر 1397 18:41
رنگ اشکم بی تو دارد ارغوانی می شود سرفه هایم تازگیها آنچنانی می شود انتظارت کار دارد دست چشمم می دهد رفته رفته عینکم ته استکانی می شود هرچه غم بود از دلم با اشک بیرون شد ولی خاطراتت پشت پلکم بایگانی می شود کوه طاقت هم که باشی عشق آبت می کند شانه های مرد عاشق استخوانی می شود گاه مثل بیژن و یوسف به چاهت می کشد گاه جسمت...
-
دور ونوس چشم هایش قمر باشی
شنبه 9 تیر 1397 17:31
توی اتاقت... روی تختت... هی دمر باشی درخاطرات زنده ات هی غوطه ور باشی سردرد روی بالشت با تو بخوابد باز با این همه دنبال نوعی دردسر باشی یادت بیفتد... نه... نمی افتد... نمی افتد یادش بیفتی در خودت دنبال شر باشی با شعر هایت عشق بازی را بیاموزد در خلوتت حالی کنی! -صاحب اثر باشی- عشق آسمانی باشد و او هم خدا باشد- در چشم...
-
سرودن از گل مریم به من نمی اید؟
شنبه 9 تیر 1397 16:46
نگو که گریه ی نم نم به من نمی آید... نگاه کردنِ با غم به من نمی آید! نخواه سوی کسی رو کنم به غیر از تو نگو چرا... که دلیلم به من نمی آید...! کلافه ام من از احساسِ تندِ خود...انگار ؛ که دل سپردنِ کم کم به من نمی آید! تو باید از سر راه دلم تکان نخوری دمی که با تو نباشم ، به من نمی آید... همیشه فکر تو شیرین ترین {خیال}...
-
ایمان شهر کفر مرا در میاورد
چهارشنبه 22 شهریور 1396 12:07
کافر به چشمهای تو باور میآورد آن چشمها که آه مرا بر میآورد من در پی تو هستم و مردم پی بهشت ایمان شهر، کفر مرا در میآورد عطر تو خوشتر است از آن عطرها که باد از سوی باغهای معطر میآورد آتش بزن به خاطرههایی که در قفس پرواز را به یاد کبوتر میآورد عاشق شدم، که تلخی ایام سرنوشت بی یاد عشق، حوصله را سر میآورد ... ....
-
ناز کن... عیبی ندارد
چهارشنبه 22 شهریور 1396 12:04
"ناز کن عیبی ندارد نازنین تر می شوی با غم این روزهای من عجین تر می شوی" صورت زیبای تو در برکه ی قلبم نشست شب که می آید عزیزم مه جبین تر می شوی هرکجا باشی قشنگی از همه دل می بری مثل خالی گوشه ی لب خوش نشین تر می شوی هر چه می خواهم خودم را پیش چشمت جا کنم مثل دوربین تلسکوپ ریزبین تر می شوی من شبیه باغبانی پیر...
-
نازدانه
چهارشنبه 15 شهریور 1396 14:51
حواست باشد ای نازدانه که روحت فاحشه نشود با تو هستم بانو آری با تو
-
...
دوشنبه 13 شهریور 1396 14:17
خراب آن لحظه ام که شعرهایم را میخوانی چشمانت را گرد میکنی دماغت را جمع یک خنده نخودی تحویل میدهی و زیر لب میگویی پسره ی دیوانه! .. علی سلطانی
-
رنجی که برده ام
یکشنبه 12 شهریور 1396 16:44
تو یادت نیست ولی من خوب به خاطر دارم که برای داشتنت ، دلی را به دریا زدم که از آب واهمه داشت…
-
دام و دانه
یکشنبه 12 شهریور 1396 16:43
زلفِ او دام است و خالَش دانهی آن دام و من بر امیدِ دانهای افتادهام در دامِ دوست ...
-
عزیزم خوش آمدی ای" مرد"
پنجشنبه 9 شهریور 1396 18:51
درمانِ دلی و مرهمِ هر دردی گفتی به همه دوباره برمیگردی نورِ سَر و عطرِ تنِ تو می پیچد! ای مرد! خوش آمدی... صفا آوردی عارفه دهقانى
-
من و صدایت
پنجشنبه 9 شهریور 1396 18:43
همه از گشنگی "ضعف" میکنن من از صدای تو
-
دورت بگردم
پنجشنبه 9 شهریور 1396 18:42
خانمم،دیدی این ماشین مسابقه ای ها رو که با سرعت میرن یهو ترمز میکنند دور خودشون میگردن ؟ _آره... اونجوری دورت بگردم!
-
محسن عزیز
سهشنبه 7 شهریور 1396 22:06
تو سَروی و از جنگِ تبر برگشتی پیروز شدی و با ظفر برگشتی یک روز به سوی عشق،رفتی با سر امروز ، ولی بدونِ سر برگشتی
-
عاشقانه
سهشنبه 7 شهریور 1396 16:56
ﺩﯾـــﻮﺍﻧﮕﯽ ﻫﺎ ﮔــﺮﭼﻪ ﺩﺍﺋﻢ ﺩﺭﺩﺳـﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺩﯾــﻮﺍﻧﻪ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻫﻢ ﺍﻣﺎ ... ﺧﺒــﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺁﺋﯿــﻨﻪ ﺑﺎﻧﻮ ! ﺗﺠــﺮﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ : ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻋﺎﻫﺎ ﻭﺍﻗﻌـــﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺍﺛــﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﻗﺮﺹ ﺍﺳﺖ ﺍﺻﻼ ﺗﻤﺎﻡ ﻗﺮﺹ ﻫﺎ ﺟﺰ ﺗﻮ ﺿــﺮﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺁﻏــﻮﺵ ﺗﻮ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺍﻣﻨﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﯿﻤـــﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻌﺘﺒــﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ " ﻣﺮﺩﯼ "...
-
نگاهی
سهشنبه 7 شهریور 1396 15:30
ما را اسیر و چشم به راه آفریده اند آشفته حال و زار وتباه آفریده اند بانو! تمام عمر نگاهت کنم کم است! اصلا* تو را برای نگاه آفریده اند!!
-
حرف حساب بزن
دوشنبه 6 شهریور 1396 12:42
پر حرفی نمیکنم! فقط با هفت حرف چهار کلمه حرف حساب میزنم : تو را دوست دارم