خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

چشمان سیاهت 

به  سیاه چاله ماند

که هرکه دچارش شد

مفری نیافت

و بیچاره من...

لبخند که زد به یاد ماه افتادم
چشمک زد و به روز سیاه افتادم

"لا حول و لا..." براش مى خواندم
که با هول و ولا درون چاه افتادم