خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

لالِ لالِ لال


ای گفتن از تو در شب ممنوعه‌ام خیال

آغوش تو برای من انگاره‌ای محال


سیب رسیده‌ای که مرا رانده از بهشت

صدبار بهتر است از افتاده‌های کال


پرسیده‌ای چه می‌کنی و کیستی؟ مپرس!

ای آخرین جواب من از اولین سؤال


با دیگران قیاس حلال و حرام کن

حرف حرام می‌شکند حرمت حلال


از استکان لب زده‌ات می‌خورم،

تو را

می‌بوسم از دریچهٔ ممکن‌ترین مجال


انگشت می‌کشی به گریبان و شامه‌ام

دنبال عطر توست فراسوی این جدال


تو‌ وقت دیدن عطشم کور، کور، کور

من پای گفتن هوسم لال، لال، لال


آینده کو؟ گذشته کجا رفت؟ کاشکی

درهای لحظه را بگشاییم رو به حال



#مهدی_فرجی

نبرد تن به تن


سر تکان می دهی و می چرخد
ماه مغرب ندیده دور تنت
لب تکان می دهی و می روید
نیشکر از حوالی دهنت



ای جنوب لبت خیال انگیز
چشمت عاشق تر از شب تبریز
از کدامین شمال می آید
عطر نارنج روی پیرهنت؟



هرچه دل داشتم به غارت رفت
همه عمرم در این تجارت رفت
جای تردید نیست / یکسره کن
کار را در نبرد تن به تنت...

#ناصر_حامدی



کاش فرشته ای هم بود به نام عشقائیل
که روزی در صور خود بدمد و بگوید دلتنگی تمام شد
هرکسی عشقش را بردارد و ببر