دوست دارم که بر خلاف دلت، بیشتر شاعرانه فکر کنی
سعی کن چند ساعتی امروز، به من و این ترانه فکر کنی
دوباره می وزد امشب نسیم مست شبگردی
به یاد آن شب افتادم که می گفتی پر از دردی
شبی که من به یادت بغض کردم باز اما تو
به یاد آن زنی که من نبودم گریه می کردی
امان از حرف این مردم که می گویند: او با تو...
نمی دانم! نمی دانم! فقط گفتند: نامردی
سرم از درد سنگین است و دائم دردسر دارم
چه ها با چشم هایت بر سر این زن نیاوردی
به من گفتند درباران دعاها مستجابند آه...
نشستم زیر باران و دعا کردم که برگردی