خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

اعتیاد من به آن چشم خمارت...

قهوه ی چشم تو مستم میکند هر روز و شب 

خنده ات باده پرستم می کند هر روز و شب

اعتیاد من به آن چشم خمارت این چنین
بر ضریحت پای بستم می کند هر روز و شب

مثل سرمای زمستان پیش عطر نوبهار
بوی مویت ورشکستم می کند هر روز و شب

موج سنگین نگاه پر غرور و نافذت
کشتی در گل نشستم می کند هر روز و شب

فکر آن پیمان شیرین که ببستم با دلت
یاد آن عهد الستم می کند هر روز و شب

شقایق_قضایی

چه کنم گر نکنم از لب تو یاد

زیبــای پـری روی پـری ماه پـری زاد

ای دخـتــــرِ افسـونـگـرِ آزاده ی آزاد


سیمین تـن گیسو زری چشم عقیقی
الماس نگاه، ای همه ات گنج خداداد


باید که بخوانی غزل سعدی شیراز
تا لمس کنی درد فرو خوردن فریاد


آدم چه کند با هیجانش وسط درس؟!
ناگاه که یاد تو و چشمان تو افتاد...؟!


با مـــزه ی ناگفتنیِ تــوت فـــرنگی...
شاعر چه کند گر نکند از لب تو یاد؟!


فرشته ایست به قرآن

نهاده است به غبغب ترنج قالی کرمان

نشانده بر عسل لب انارهای بدخشان


نشسته است به تختی به تختی از گل و کاشی

سی و سه بافه رها کرده در شکوه سپاهان


سپرده روسری اش را به بادهای مخالف

به بادهای رها در شب کویر خراسان


دو دست داغ و نحیفم میان زلف پریشش

لوار شرجی قشم است در شمال شمیران


برآن شدم که ببوسم عروس شعر خودم را

ببوسمش به خیال گلابگیری کاشان


غزل رسید به آخر هنوز اول وصفم

همینقدر بنویسم فرشته ایست به قرآن ...


حامد_عسگری


سیب ترش

تمثیل غم عشق تو با قلب 

ظریفم 

یک باغ انار است و یکی 

کاسه‌ی چینی 


لبخند تو با اخم تو زیباست، که 

چون سیب 

شیرینی و با ترشی دلخواه

 عجینی 


علیرضا بدیع