خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

سیب گلاب



صورتت سیب گلابیست که خوردن دارد


گونه ات بوسه که نه؛ گاز گرفتن دارد...


لبخند بزن

بزن  لبخند ،  لبخندت

 قشنگ است

دوچشمان سمرقندت 

قشنگ است


نمی دانم  چه  دینی  داری ، 

 امّا

خدایی که  خداوندت

 قشنگ است


کـاوه احمــدزاده


بگو من قدردان زحماتت هستم

زن ها نمیگویند "دوستت دارم"

آن ها دوستت دارم هایشان را 

هر روز صبح رویِ میــز میچیننــد

تویِ غذایتان میریزنــد

اگــر رویِ مبل خوابتان بـرد

دوستت دارمِشان را

رویتان می کشـند

گاهی هم

یک دوستت دارمِ زرشکیِ خوشرنگَش را 

روی لب هاشان میمالند

و یا لای موهای بلندشان میبافنــد.


زن ها

نمیگویند

"دوستت دارم" 

زن ها

ثابت میکنند....!

..

  فاطمه صابری نیا

به سلیمان از طرف مور سلام



باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام

باز هم زائرتان نیستم از دور سلام


با زبانی که به ذکرت شده مامور سلام

به سلیمان برسد از طرف مور سلام


کاش سمت حرمت باز شود پنجره‌ها

باز از دوریت افتاده به کارم گره‌ها


ننوشته ست گنهکار نیاید به حرم

پس بیایید اگر خوب و اگر بد به حرم


برسد خواهش این ناله‌ی ممتد به حرم

زود ما را برسانید به مشهد به حرم


مست از آنیم که از باده به خُم آمده‌ایم

ما سفارش شده ایم، از ره قم آمده‌ایم


یاد دادید به ما رنج کشیدن زیباست

پس از این فاصله تا طوس دویدن زیباست


پا برهنه شدن و جامه دریدن زیباست

بعد هم پای ضریح تو رسیدن زیباست


پیچش قافله‌ی ما که به سوی نور است

رگه ای در دل فیروزه‌ی نیشابور است


چه خبر در حرم ضامن آهو شده است؟

صحن ها بیشتر از پیش چه خوش بو شده است


طرف پنجره فولاد هیاهو شده است

باز یک چشمه از آن لطف و کرم رو شده است


مادری گریه کنان ذکر رضا می‌گیرد

دست و پای فلجی باز شفا می‌گیرد


با شفا از تو، چه زیبا شده بیمار شدن

به تو وابسته شدن با تو گرفتار شدن


کار من هست فقط گرمی بازار شدن

گر چه در باور من نیست خریدار شدن...


یوسفم باش، بدون تو کجا برگردم؟

من برایت دو سه تا بیت کلاف آوردم


تو خودت خواسته ای دار و ندارم باشی

کاش لطفی کنی و آخر کارم باشی


مرد سلمانی تو باشم و یارم باشی

لحظه ی مرگ بیایی و کنارم باشی


قول دادی به همه پس به خدا می‌آیی

هر که یک بار بیاید تو سه جا می‌آیی


مجید تال


روانی میکند

چادرش سُر میخورد پا درمیانی

می کند

باز میگیرد رُخَش را ، سر گرانی

می کند


باهمین حُجب و حیای بی‌حد و

اندازه اش

آخـرش این نازنین ما را روانی

می کند

عاشقانه

موی مشکی، عشق خوبم ،زندگی
زیباست نه ؟
اینکه من"روزی تو را دیدم"خدا
میخواست نه ؟

تا به کی باید تو را حاشا کنم؟
پس گوش کن
"دوستت دارم" ز اشعارم کمی
پیداست نه


بیچاره شدم

باز تو با کاسه نذری


این حاجت تو چیست

که هر هفته میایی