خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

خلوتخانه عاشق و معشوق

لحظاتی برای آرامش و امید و عاشقی

فرشته ایست به قرآن

نهاده است به غبغب ترنج قالی کرمان

نشانده بر عسل لب انارهای بدخشان


نشسته است به تختی به تختی از گل و کاشی

سی و سه بافه رها کرده در شکوه سپاهان


سپرده روسری اش را به بادهای مخالف

به بادهای رها در شب کویر خراسان


دو دست داغ و نحیفم میان زلف پریشش

لوار شرجی قشم است در شمال شمیران


برآن شدم که ببوسم عروس شعر خودم را

ببوسمش به خیال گلابگیری کاشان


غزل رسید به آخر هنوز اول وصفم

همینقدر بنویسم فرشته ایست به قرآن ...


حامد_عسگری


سیب ترش

تمثیل غم عشق تو با قلب 

ظریفم 

یک باغ انار است و یکی 

کاسه‌ی چینی 


لبخند تو با اخم تو زیباست، که 

چون سیب 

شیرینی و با ترشی دلخواه

 عجینی 


علیرضا بدیع

تو و جنگ سوم جهانی

ماه تابان پیش رویت تکه سنگی بیش نیست

وسعت دریا، کنارت تُنگ تَنگی بیش نیست


 شهد نابی را که می دانند جاری در بهشت

پیش شیرینی لب هایت شرنگی بیش نیست


شهرت بالابلندانی که جفت فتنه اند

در ترازوی گلندام تو ننگی بیش نیست


این دل اژدر که مدت هاست خون می خورده است

در کشاکش پیش ماه تو پلنگی بیش نیست


 سرنوشت این جهان، خود را بیارایی اگر

از برای بار سوم نیز جنگی بیش نیست


وحید_عمرانی