با حجاب از بچہ شیعہ خوبتر دل میبرے
دل نـَدارد قـابلت را، جان فـَدایت اے پـَرے!
چـادرت حـالِ مَـرا از قبـل بهتـر مےکُنـَـد
قرصِ ماهَم! اینکہ ابرے مےشوے زیباترے
من تیمّم مےکنـم بـا خـاکِ پاے چـادرت
آن زمانے کہ بہ سوے قبلہ رو مےآورے
شـالِ آبے بر سـرِ خود مےکنے و یک گـره
بـر دلِ من مےزنے و یک گـره بر روسرے
دلخوشم با فکرِ اینکه قبلہام با تو یکےاست
دلخوشےهـاے مَـرا بـا یک نگاهـَت میخـرے
سرت که درد نمی آید از سوالاتم
مرا ببخش که اینقدر بی مبالاتم
چطور اینهمه جریان گرفته ای در من
و مو به موی تو جاریست در خیالاتم؟
بگو به من که همان آدم همیشگی ام؟
نه... مدتی ست که تغییر کرده حالاتم
چقدر مانده به وقتی که مال هم بشویم
درست از آب در آیند احتمالاتم
تو محشری به خدا من بهشت گمشده ام
تو اتفاق می افتی من از محالاتم
چقدر ساکتی و من چقدر حرف زدم
دوباره گیج شدی حتما از سوالاتم
دلم گرفته اگر زنگ می زنم گاهی
مرا ببخش که اینقدر بی مبالاتم.
مهدی_فرجی
رسیدن من و تو وصلت دو دیوار است
چقدر عشق دو مغرور مردم آزار است
اگر چه درد زیاد است در دلم اما
نگفتن از تو برایم هنوز دشوار است
یگانه بودى و بسیار عاشقت بودم
ولى به چشم نمى آید آنچه بسیار است
به خواب بى خبرى رفته ایم و در دلمان
هنوز هم که هنوز است عشق بیدار است
اگرچه در دل من اشتیاق دیدن توست
همیشه روى لب تو خدا نگهدار است
سید_تقى_سیدى
آنقدر چادر قشنگت کرده که
بی اختیار
از تمام بـی حجابی ها دلم
بیزار شد
رد شدی غرق حیا از بین بی
دینهاو بعد
شهر بیدینها پر از دلدادهی
دیندارشد
محسن کاویانی